خانوادهی آرامتر با بهرهوری بیشتر
هر انسانی – هم زن و هم مرد – در طول زندگی، در شبانه روز مشکلاتی دارد و با پیشآمدها و حوادثی مواجه است. این حوادث اعصاب را میکوبد و خسته میکند. انسانها را دچار ناآرامی و سرسیمگی میکند. وقتی وارد محیط خانو.اده شد، این محیط امن و امان به او تجدید قوا میبخشد. او را آمادهی یک روز دیگر و یک شبانه روز دیگر میکند. خانواده برای تنظیم زندگی انسان خیلی مهم است. البته خانواده باید خوب اداره بشود، باید سالم اداره بشود.57
این بهرهای که مرد و زن از این خانوادهی آرام میبرند، بهرهی کاری آنها را در بیرون خانواده بالا میبرد، به آن اهمیت و ارزش میدهد، آن را باارزش و با کیفیت میکند.58
فرصت ازدواج و آرام گرفتن در یک مجموعهی خانواده،یکی از فرصتهای مهم زندگی برای مرد و زن است. این یک وسیلهی آسایش، آرامش روحی، وسیلهی دلگرم شدن به تداوم فعالیت زندگی است، وسیلهی تسلی، وسیلهی پیدا کردن یک غمخوار نزدیک است، که برای انسان در طول زندگی بسیار لازم است.59
فرصتی برای تجدید قوا
در داخل خانواده است که مرد و زن – که زوجین هستند – میتوانند تجدید قوا کنند، میتوانند همت خودشان را برای ادامه راه آماده کنند. میدانید که زندگی یک مبارزه است، کل زندگی عبارتست از یک مبارزهی بلند مدت،مبارزه با عوامل طبیعی، مبارزه با موانع اجتماعی، مبارزه با درون خود انسان که مبارزهی با نفس است. دائم انسان در حال مبارزه است. بدن انسان هم در حال مبارزه است. جسم انسان هم دائم دارد با عوامل مضر مبارزه میکند، قدرت این مبارزه وقتی در جسم باشد، جسم سالم است. در انسان، این مبارزه باید صحیح، منطقی، در جهت درست، با رفتارهای صحیح و با ابزارهای درست باشد.
این مبارزه گاهی یک استراحت و یک باراندازی لازم دارد. این یک سفر و یک حرکت است. این نقطهی استراحت، داخل خانواده است.60
احترام به قرارداد زناشویی
خانواده یک قرارداد است، یک امر طبیعی نیست که دو چیز را به هم وصل کرده باشند. نه! یک قرارداد است. یک امر اعتباری است. ماندن او بسته به این است که طرفین قضیه و جامعه و قانون آن را محترم بشمارند. اگر به آن بیاعتنایی کردند، باقی نمیماند.61
غریزهی جنسی، نیاز متقابل
اسلام همین غریزهی جنسی را پشتوانهی بنای خانواده قرار داده است، یعنی، وسیلهی استحکام خانواده قرار داده است. یعنی چه؟ یعنی وقتی زن و مرد عفیفاند و متدین و خداترساند و طبق دستور اسلام از گناه در باب غریزهی جنسی اجتناب میکنند، طبعاً نیاز زن و مرد به یکدیگر در این مورد بیشتر خواهد شد. وقتی به هم زیادتر احتیاج داشتند، این بنای خانواده که پایه اصلیاش زن و مرد است، مستحکمتر خواهد شد.62
اسلام میخواهد این پشتوانه را از خانواده نگیرد. اسلام میخواهد این انسانها بیرون از محیط خانواده این غریزه را اشباع نکنند، تا نسبت به خانواده بیقید و بیاعتنا و لاابالی بشوند، لذاست که جلوی راه را سد میکند.63
تدیّن؛ رمز مانایی خانواده
در بنا و تشکیل خانواده و در حفظ خانواده، باید این احکام اسلامی را رعایت کرد تا خانواده باقی بماند. لذا شما در خانوادههای متدین که زن و شوهر به این حدود اهمیت میدهند میبینید که سالهای متمادی با هم زندگی میکنند. محبّت زن و شوهر به یکدیگر باقی میماند و جداییشان از هم سخت است و دل در گرو محبت یکدیگر دارند. این حسن و این محبتهاست که بنای خانواده را ماندگار میکند و لذا اسلام به این چیزها اهمیت داده است.64
اگر روشهای اسلامی رواج پیدا کند، خانواده ها مستحکم خواهد شد. همچنانکه در گذشته های ما – نه در دوران منحوس پهلوی – آن وقتهایی که هنوز ایمان مردم سالمتر و کاملتر و دست نخوردهتر بود، در زمان قدیم. خانواده مستحمکتر بود.زن و شوهر به هم علاقهمندتر بودند، فرزندان در محیطهای امن و امان بیشتری پرورش پیدا میکردند. حالا هم راه همین است. آن خانادهای که جهات اسلامی را رعایت میکنند، اینها غالباً خانوادههایی محکمتر، بهتر، قویتر و محیط امن تری برای فرزندان و کودکان خواهند بود.65
نقش زن و شوهر
دختر و پسر باید سعی کنند این پیوند را پاسداری کنند. وظیفهی ی آنها هم نیست که بگوییم هر کاری یکی کرد دیگری تحمل کند.نه، باید هر دو به هم کمک کنند تا این کار صورت گیرد.66
نمیشود بگوییم شوهر سهم بیشتری دارد یا زن سهم بیشتری دارد، نه، هر دو در حفظ این بنیان و در حفظ این اجتماع دو نفره، که بعدها به تدریج زیاد میشود، نقش دارند.76
از هر چیزی که محیط خانواده را متشنج و دچار افسردگی و هیجانهای بیمورد نماید، اجتناب کنید. هم زن و هم مرد بنا را بر سلزش و همزیستی و همراههی بگذراند. آنچه در خانواده خیرات وجود دارد، مال زن و شوهر است و در نهایت مال فرزندان است، مال یک طرف نیست. اگر خدای ناکرده در محیط خانواده بیمحبّتی و عدم اطمینان و صمیمیت باشد، رنجش مال هر دو طرف است.68
در استحکام بنیان خانواده، خود زن و شوهر بیشترین نقش را دارند. با گذشت خودشان، با همکاری خود، با مهربانی و محبّت و اخلاق خوب خودشان – که از همه مهمتر هم محبّت است – میتوانند این برا ماندگار و این سازگاری را همیشگی بکنند.69
نگرش اسلام به خانواده، نگرشی درست، نگرشی اصیل و یک نگاه همراه با اهتمام است که خانواده اصل قرار داده شده و به هم زدن بنیان خانواده یا آشفته نمودن آن جزء بدترین کارهاست.47
خانواده در اسلام یعنی محل سکونت دو انسان، محل آرامش روانی دو انسان، محل انس دو انسان با یکدیگر، محل تکامل یک نفر به وسیلهی یک نفر دیگر، آن جایی که انسان در آن صفا میابد، راحتی روانی میابد، این محیط خانواده است. کانون خانواده در اسلام این قدر اهمیت دارد.48
اسلام در بیان قرآن، در چند جا، این آفرینش زن و مرد و هم زیستی اینها و در نهایت زوجیّت آنها را برای آرامش و سکن برای زن و مرد شناخته است.49
در قرآن ، آیه «وجعل منها زوجها لیسکن الیها»[2] آمده است. دو جا در قرآن، تعبیر سکن- تا آن جایی که من یادم هست- وجود دارد.[3] خدای متعال، زوج آدمی را از جنس او قرار داد، زوج زن را، زوج مرد را از جنس خود او قرار داده، «لیسکن الیها» تا اینکه آدمی بتواند – چه مرد و چه زن – در کنار شوهر یا همسر، احساس آرامش کند.50
این آرامش، سکونت و نجات از تلاطمهای روحی و اضطرابهای زندگی است. میدان زندگی، میدان مبارزه است و انسان در او دائماً در معرض نوعی اضطراب است، این بسیار چیز مهمی است. اگر این آرامش و سکونت به نحو صحیحی تحقق پیدا کند، زندگی سعادتمندانه میشود، زن خوشبخت میشود، بچههایی که در این خانه متولد میشوند و پرورش مییابند، بدون عقده رشد خواهند یافت و خوشبخت خواهند شد. یعنی از این جهت، زمینه برای خوشبختی همه اینها فراهم است.51
انسان که ماشین نیست!
وقتی که زن و شوهر در پایان کار روزانه یا در وسط روز بهم میرسند، و همدیگر را میبینند، هر دو از هم توقع دارند که توانسته باشند محیط را شاد، سرزنده، قابل زیست و رفع کنندهی خستگی ساخته باشند. این توقع بجایی است. اگر چنانچه بتوانید این کار را بکنید، زندگی شیرین میشود.52
انسان در تلاطمهای زندگی که ناشی از برخوردهای ناگزیر است، به دنبال یک فرصت میگردد تا به آن پناه برد. اگر یک زوج باشند،در این تلاطمها به یکدیگر پناه میبرند، زن به شوهرش پناه میبرد و شوهر هم به زنش پناه میبرد. مرد در کشاکش زندگی مردانه خود، احتیاج به یک لحظهی آرامشی دارد تا بتواند راه را ادامه بدهد. آن لحظهی آرامش کِی است؟ همان وقتی است که او در محیط سرشار از محبت و عطوفت خانوادگی خودش قرار میگیرد. با همسر خودش که به او عشق میورزد، با اوست، در کنار اوست و با او احساس یگانگی میکند. وقتی با همسر خود مواجه میشود، این همان لحظه آسایش و آرامش است.53
زن هم در کشاکش زندگی زنانه خود، با بحرانها و با تلاطمهایی مواجه میشود. چه در محیط بیرون از خانه مشغول تلاش و فعالیت و کارهای گوناگون سیاسی، اجتماعی و... باشد یا در داخل خانه مشغول باشد که زحمت و اهمیتش کمتر از کار بیرون نیست. حالا زن در این کشاکش به تلاطمهایی برخورد میکند و چون روح او ظریفتر است، بیستر به آرامش، به آسایش، به تکیه کردن به یک شخص مطمئن احتیاج دارد. او کیست؟ او شوهر است.54
انسان که ماشین نیست، انسان روح است، انسان معنویت است، انسان عواطف و احساسات است. حالا میخواهد آرامش پیدا کند. این آرامش کجاست؟ محیط خانواده است.55
محیط خانواده، محیط آرامش است باید محیط آرامش باشد. این عاطفه ای که در زن و مرد نسبت به هم وجود دارد، به این آرامش درونی کمک میکند. این سکونت، این آرامش، به معنای آرامش در مقابل حرکت نیست، حرکت خوب است؛ این به معنای آرامش در مقابل تلاطم است. انسان گاهی در زندگیاش دچار تلاطم میشود. همسر، یک آرامشی به انسان میدهد که متلاطم نباشد. این در صورتی است که فضای خانه، فضای متلاطمی نباشد.56
خانوادهی آرامتر با بهرهوری بیشتر
هر انسانی – هم زن و هم مرد – در طول زندگی، در شبانه روز مشکلاتی دارد و با پیشآمدها و حوادثی مواجه است. این حوادث اعصاب را میکوبد و خسته میکند. انسانها را دچار ناآرامی و سرسیمگی میکند. وقتی وارد محیط خانو.اده شد، این محیط امن و امان به او تجدید قوا میبخشد. او را آمادهی یک روز دیگر و یک شبانه روز دیگر میکند. خانواده برای تنظیم زندگی انسان خیلی مهم است. البته خانواده باید خوب اداره بشود، باید سالم اداره بشود.57
این بهرهای که مرد و زن از این خانوادهی آرام میبرند، بهرهی کاری آنها را در بیرون خانواده بالا میبرد، به آن اهمیت و ارزش میدهد، آن را باارزش و با کیفیت میکند.58
فرصت ازدواج و آرام گرفتن در یک مجموعهی خانواده،یکی از فرصتهای مهم زندگی برای مرد و زن است. این یک وسیلهی آسایش، آرامش روحی، وسیلهی دلگرم شدن به تداوم فعالیت زندگی است، وسیلهی تسلی، وسیلهی پیدا کردن یک غمخوار نزدیک است، که برای انسان در طول زندگی بسیار لازم است.59
خانوادهی خوب یعنی، زن و شوهری که با هم مهربان باشند، با وفا و صمیمی باشند و به یکدیگر محبت و عشق بورزند، رعایت همدیگر را بکنند، مصالح همدیگر را گرامی و مهم بدارند، این در درجه اول.
بعد، اولادی که در آن خانواده به وجود میآید، نسبت به او احساس مسئولیت کنند، بخواهند او را از لحاظ مادی و معنوی سالم بزرگ کنند. بخواهند از لحاظ مادی و معنوی او را به سلامت برسانند، چیزهایی به او یاد بدهند؛ به چیزهایی او را وادار کنند، از چیزهایی او را بازدارند و صفات خوبی را در او تزریق کنند. یک چنین خانوادهای اساس همه اصلاحات واقعی در یک کشور است. چون انسانها در چنین خانوادهای خوب تربیت میشوند، با صفات خوب بزرگ میشوند. با شجاعت، با استقلال عقل، با فکر، با احساس مسئولیت، با احساس محبت، با جرئت، جرئت تصمیم گیری، با خیرخواهی - نه بدخواهی – با نجابت، خب وقتی مردم جامعهای این خصوصیات را داشته باشد، این جامعه دیگر روی بدبختی را نخواهد دید.
انتقال فرهنگها و تمدنها و حفظ اصول و عناصر اصلی یک تمدن و یک فرهنگ در یک جامعه و انتقالش به نسلهای پیدرپی، به برکت خانواده انجام میگیرد.44
اساس ازدواج و مهمترین مصلحت ازدواج، عبارتست از تشکیل خانواده. علت هم این است که اگر خانواده سالمی در یک جامعهای وجود داشته باشد، آن جامعه سالم خواهد شد و مواریث فرهنگی خودش را به صورت صحیح منتقل خواهد کرد. در آن جامعه تربیت کودکان به بهترین وجه صورت میپذیرد. لذاست که در آن کشورها و جوامعی که خانواده دچار اختلال میشود معمولاً اختلالات فرهنگی – اخلاقی به وجود میآید.45
اگر نسلها بخواهند فرآوردههای ذهنی و فکری خود را به نسلهای بعدی منتقل کنند و جامعه از گذشته خودش بخواهد سود ببرد، این فقط با خانواده ممکن است. در محیط خانواده است که اول بار همهی هویت و شخصیت یک انسان بر اساس فرهنگ آن جامعه شکل میگیرد و این پدر و مادرند که به طور غیرمستقیم و بدون اینکه خود آنهاتصنعی به کار ببرند، به طور طبیعی محتوای ذهن و فکر و عمل و معلومات و اعتقادات و مقدسات و اینها را به نسل بعدی منتقل میکنند.
به همین آسانی!
در این عقدی که ما میخوانیم، در حقیقت دو طرف بیگانه از هم را با همین چند کلمه، با یکدیگر متصل و مرتبط میکنیم، بطوری که از همهی عالم به هم، محرمتر و نزدیکتر و مهربانتر میشوند.
ثانیاً؛ با این عقد یک سلول جدیدی در پیکرهی اجتماع، ایجاد میکنیم که این پیکرهی اجتماع از سلولهای خانوادهها تشکیل شده است.
ثالثاً شما دو نفر هستید، یکی خانم و دیگری آقا که هر کدام نیازهایی دارید به جنس مخالف. آن نیازها را با این چند کلمه عقد بر طرف میکنیم.
این سه کار را ما انجام میدهیم. این اول کار است و پایهی کار.
از این جا به بعدش به عهدهی خود شماست.22
مهمترین فایده
مسأله ازدواج و تشکیل خانواده در شرع مقدس امر بسیار مهمی است و فواید بسیاری هم دارد اما، مهمترین فایده و هدف ازدواج، عبارتست از تشکیل خانواده. نفس این علقهی زوجیت و تشکیل یک واحد جدید، مایهی ارامش زن و مرد و مایهی کمال و اتمام شخصیت آنهاست. بدون آن هم زن و هم مرد ناقصند. همهی مسائل دیگر فرع این است. اگر این کانون سالم و پایدار شد، بر روی آینده و بر روی همین وضع فعلی جامعه تأثیر خواهد گذاشت.23
ازدواج، در حقیقت دروازهی ورود به تشکیل خانواده است و تشکیل خانواده اساس همهی تربیتهای اجتماعی و انسانی است.24
اصل در ازدواج عبارتست از پیوند زناشویی دختر و پسر و تشکیل خانواده. همین قدر که دختر و پسر همدیگر را ببینند و عقد شرعی جاری بشود و اینها با هم زن و شوهر بشوند، یک کانون خانواده به وجود آمده و یک خانوادهی جدیدی تشکیل شده است. شارع مقدس خانوادهی مسلمان و سالم را دوست دارد. وقتی خانواده تشکیل شد، برکات زیادی در آن هست، نیازهای زن و شوهر تأمین میشود، نسل بشری ادامه پیدا میکند... اما اصل قضیه،، فرزند، زیبایی و ثروت نیست. اصل قضیه این است که دو نفر با هم زندگی مشترکی را تشکیل میدهند و این محیط باید یک محیط سالمی باشد.25
نفسِ ایجاد کانون خانوادگی و یک کانون جدید، از همه چیز مهمتر است. اساس خلقت بشر چه زن و چه مرد، این طوری است که باید یک زن و مرد مجتمعاً یک واحدی را تشکیل بدهند، تا زندگی راحت، بی دغدغه و آماده برای جوابگویی به نیازهای بشر پیش برود. اگر این نشد، یک پایه مهم از زندگی لنگ است.26
شُکر نعمت ازدواج
این مرحله از زندگی را که وارد زندگی مزدوج میشوید و تشکیل خانواده میدهید، یکی از نعمتهای بزرگ الهی به حساب بیاورید و آن را شکر بگذارید. همهی آنچه که ما داریم از خداست «ما بنا مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللهِ»[3]، اما توجه به این نعمت خیلی اهمیت دارد. خیلی از نعم را انسان توجه ندارد. بعضیها ازدواج میکنند همه نوع خوبی هم گیرشان میآید، زندگی شیرین و خوبی را هم میگذرانند ولی نمیفهمند که این چه نعمت بزرگی است، چه حادثهی تعیین کننده و مهمی در زندگی است. وقتی نفهمیدند، شکر آن را هم به جا نمیآورند و از رحمت الهی که با شکر متوجه انسان میشود، محروم میمانند. لذا باید انسان توجه کند به اینکه این چه نعمت بزرگی است و شکر این نعمت چگونه است؟ یک وقت انسان در شکر، فقط به زبان میگوید که خدایا شکر و در دل او خبری نمیشود. این لقلقهی زبان است و ارزشی ندارد... اما یک وقت هست که انسان در دلش حقیقتاً از خدای متعال، سپاسگزار و متشکر است. این خیلی ارزش دارد. میفهمد که خدای متعال نعمتی به او داده و حقیقتاً ابراز تشکر میکند. این همان شکر خوب است. منتهی وقتی ما از خدای متعال متشکر شدیم، یک عملی، یک حرکتی، یک موضعگیری هم بر اساس این تشکر لازم میآید که انجام دهیم. خیلی خوب، حالا که خدای متعال این نعمت را به شما داده است، شما باید چکار کنید؟ هیچ توقع زیادی از ما نکرده اند... توقعی که از ما در مقابل این نعمت دارند این است که با این نعمت خوب رفتار کنیم... این رفتار خوب را در اسلام معین کردهاند، که همان اخلاق خانواده و حکمت خانواده است. اینکه در درون زندگی باید چگونه رفتار کرد که این زندگی خوب باشد.18
مال و جمال، یا کمال؟ کدام انگیزه؟
اگر چنانچه کسی به خاطر مال و جمال ازدواج کند، طبق روایت ممکن است خدای متعال مال و جمال را به او بدهد و ممکن هم هست که ندهد. اما اگر چنانچه برای تقوا و عفاف قدم بگذارد و ازدواج بکند، خدای متعال به او مال هم خواهد داد، جمال هم خواهد داد. ممکن است کسی بگوید جمال که اعطا کردنی نیست؛ یک کسی یا جمال دارد یا ندارد! معنایش این است که چون جمال در چشم شما و در دل شما و در نگاه شماست، اگر انسان کسی را که خیلی جمیل هم نباشد، دوست داشت او را جمیل میبیند. وقتی کسی را دوست نداشت هر چقدر هم جمیل باشد به نظر او جمیل نمیآید.19
روش اسلام بهتر است
هم در مسیحیت و هم در یهودیت و هم در ادیان دیگر، این انضباط {ازدواج} به شکلی دیگر البته هست. اسلام آنها را هم معتبر دانسته است. آنها را زن و شوهر دانسته است و فرزندان آنها را حلال زاده دانسته است.20
نحوه و نوع ازدواج در اسلام، بهتر از ازدواج بقیهی ادیان و بقیهی ملل است. هم مقدماتش، هم اصلش و هم ادامه و استمرارش طبق مصلحت انسان گذاشته شده است. البته ازدواجهای بقیهی ادیان هم از نظر ما معتبر و محترم است، یعنی، همان عقدی که یک مسیحی در کلیسا یا یک یهودی در کنیسه انجام میدهد یا در هر قوم و ملتی، هر طوری انجام میشود از نظر ما معتبر است و ما آن را برای خودشان باطل نمیدانیم ولیکن این روشی که اسلام معین کرده، بهتر است. برای مرد حقوقی، برای زن حقوقی، برای زندگی آدابی، برای ازدواج روش و شیوهای معین کرده است. اصل هم این است که خانواده بماند و خوشبخت باشد.21