خیلی از زنها هستند که شوهر خودشان را بهشتی میکنند. خیلی از مردها هستند که همسر خود را حقیقتاً سعادتمند میکنند. موارد عکس این هم هست. ممکن است مردهای خوبی باشند، زنهایشان آنها را اهل جهنّم کنند و زنهای خوبی باشند که مردهایشان آنها را اهل جهنّم کنند. اگر چنانچه زن و مرد هر دو توجّه داشته باشند، با توصیههای خوب، با همکاریهای خوب، با مطرح کردن دین و اخلاق در محیط خانه ـ آن هم بیشتر از مطرح کردن زبانی، مطرح کردن عملی ـ این طور یکدیگر را کمک میکنند. آن وقت زندگی کامل و حقیقتاً وافی و شافی خواهد شد.122
انسان با راهنمایی و دلسوزی و تذکّر بجا، با مانع شدن از زیادهرویها و بعضی کج رفتاریهای همسرش، میتواند او را اهل بهشت کند. البتّه عکس آن هم هست. با افزون طلبیها، با توقّعات و با روشهای غلطی که وجود دارد، میتواند همسر خود را جهنّمی کند ...123
تواصّوا بالحقّ و تواصّوا بالصّبر
همدلی و همکاری کردن، معنایش این است که همدیگر را در راه خدا حفظ کنید. تواصی به صبر و تواصی به حق کنید. اگر خانمِ خانه میبیند شوهرش دارد دچار یک انحرافی میشود، فرضاً در یک معاملهی نامشروعی دارد قرار میگیرد، توی یک جریان غلطی دارد میافتد، توی پول در آوردنهای نادرست دارد میافتد، توی رفیق بازیهای ناسالم دارد میافتد، اوّل کسی که باید او را حفظ کند، اوست، اگر کتقابلاً مرد این احساسها را به نوع دیگری از زنش کرد، اوّلین کسی که باید زن را حفظ کند شوهر اوست. البته حفظ کردن هم، با محبّت کردن و با زبان خوش و با منطق صحیح و با برخورد مدبّرانه و حکیمانه حاصل میشود نه با بد اخلاقی و قهر و این چیزها. یعنی هر دو مراقب باشند تا آن دیگری را در راه خدا حفظ کنند.124
باهم همکاری کنید، به هم کمک کنید خصوصاً در امر دین. اگر میبینید طرف شما، شوهر یا زن شما کاهل نماز است، به نماز کم اهمیت میدهد، به راستگویی کم اهمیت میدهد، به مال مردم کم اهمیت میدهد، به شغل دولتی کم اهمیت میدهد، او را بیدار کنید، به او بگویید، به او بفهمانید و کمک کنید که خودش را اصلاح کند یا اگر میبینید که در امر محرم و نامحرم، در امر پاکی و نجسی، در امر حلال و حرام آدم بیاعتنا و بیمبالاتی است، به او توجه بدهید، او را آگاه کنید، کمک کنید که خوب شود. دروغگوست، غیبت کن است، به او تفهیم کنید، نه اینکه دعوا کنید، نه اینکه اوقات تلخی کنید، نه اینکه مثل یک منتقد بداخلاق بنشینید یک کناری هی نق بزنید.125
مثل یک پرستار نه آقا بالاسر
زن و شوهر باید همدیگر را در راه صحیح و صراط مستقیم الهی حمایت کنند. اگر هر کدام از اینها مشاهده میکنند یک عمل خیر و یک کار شایستهای از همسرشان سر میزند، آن را تشویق کنند و اگر بر عکس، احساس کردند که خطایی، یک انحرافی ـ خدای نخواسته ـ وجود دارد، سعی در اصلاح آن بکنند. یکدیگر را در راه خدا کمک و تشویق کنند.126
زن و شوهر باید سعی کنند که یکدیگر را اصلاح کنند. نه مثل یک آقا بالاسر که مرتب به دیگری نیش بزند؛ نه! مثل یک پرستار، یک مادر و پدر دلسوز.127
وجه مشترک زوجین در زندگی باید عبارت باشد از توجه به خدا و اطاعت دستورات الهی و عمل به فرامین خدا. زن و شوهر باید همدیگر را در این جهت حفظ کنند. اگر زن میبیند که شوهر او بیاعتنا به مسائل دینی است، او را با حکمت و اخلاق خوش و ظرافت و زیرکی زنانه، وادار به آمدن در راه خدا کند. مرد هم اگر میبیند زنش بیاعتناست، او هم باید همین تکلیف را انجام دهد. این از کارهای اساسی زندگی است.128
مراقبت اخلاقی
مهمترین کمک به همسر، این است که سعی کنید همدیگر را دیندار نگهدارید. مراقب باشید همسرتان خطای دینی نکند. این مواظبت هم به معنای پاسبانی و دیدهبانی نیست. این مراقبت، مراقبت اخلاقی است، مراقبت مهربانانه و مراقبت پرستارانه است. اگر چنانچه خطایی از همسرتان دیدید، آن را باید با شیوهی بسیار لطیف و عاقلانهای در او از بین ببرید و برطرف کنید. یا با تذکّر و یا با بعضی از مراعاتها نسبت به هم مسئولیت دارید.
زن اگر میبیند شوهرش در معاملات بد افتاده، در رفیق بازیهای بد و معاشرتهای بد افتاده، یا مرد میبیند زنش افتاده در بعضی تجمّل پرستیهای غلط یا ولنگاریهای غلط، نباید بگوید: حالا او خودش است. نه، شما هر کدام نسبت به هم وظیفه دارید. باید همّت خود را متمرکز کنید. زن و مرد میتوانند بر روی هم اثر بگذارند .
زنِ هوشمند، مرد را اداره میکند
زن باید ضرورتهای مرد را درک کند و بر او فشارِ روحی و اخلاقی وارد نسازد. کاری نکند که او در امر زندگی مستأصل شود و خدای ناکرده متوسّل به راههای خلاف و نادرست شود. باید او را به ایستادگی و مقاومت در میادین زندگی تشویق کند و اگر چنانچه کار او مستلزم این است که مثلاً نمیتواند یک مقداری به وضع خانواده رسیدگی کند، این را مرتّب به رخ او نکشد.112
اگر مرد خانه، فعالیتی چه علمی و چه جهادی و سازندگی و چه برای کسب روزی و چه برای کارهای عمومی دارد، زن سعی کند فضای خانه را برای او مساعد کند که او بتواند با روحیهی خوب سرکار برود و با شوق به خانه برگردد.113
همهی مردها دوست دارند وقتی وارد خانه شدند، خانه به آنها آرامش و امنیّت بدهد و احساس راحتی و آسودگی کنند. این وظیفهی زن است.114
زن یک وظایفی دارد که عاقلانه باید آن وظایف را تشخیص دهد. زنها بدانند که اگر زنی، عقل و هوشمندی به خرج دهد، مرد را اداره خواهد کرد. درست است که مرد از لحاظ هیکل قویتر است، امّا خدای متعال طبیعت زن را طوری آفریده که اگر زن و مرد، طبیعی و سالم باشند و زن عاقل باشد، کسی که در دیگری بیشتر نفوذ دارد، زن است که البته با زرنگی به خرج دادن و رندی کردن و تحکّم و زورگویی نمیتوان به آن رسید. بلکه با ملایمت، استقبالِ خوب، خوشرویی، یک مقدار تحمل کردن ـ البته اندکی؛ خیلی هم لازم نیست تحمّل کند ـ که خدای متعال در طبیعت زن، این تحمل را قرار داده است ... زن باید با شوهر خود این طور برخورد کند ...115
بعضی از زنها نسبت به مردها سخت گیری میکنند. مثلاً باید این را حتماً بخری! باید این جور خانهای حتماً فراهم کنی! فلان کس این طور خریده، من اگر نخرم مایه سرشکستگی میشود. با این حرفها شوهر خود را اذیت میکنند که این درست نیست.
در قدیم، بعضی مردها خود را مالک زن میدانستند ... نه! همان قدری که شما در محیط خانواده ذی حق هستید او هم ذی حق است. نباید به زن زور بگویید و تحمیل کنید، چون به حسب جسم، او ضعیفتر است، بعضیها خیال میکنند که بله، حالا باید زور بگویند، صدایشان را کلفت کنند و دعوا کنند و تحمیل کنند ...111
عشق مصنوعی
در بعضی از کشورهای دنیا که پیشرفت علم و تمدن هم خیلی سریع است، زندگی بر آنها این طور تحمیل کرده که اعضای خانواده به هم چندان کاری ندارند. پدر یک جا مشغول، مادر یک جا مشغول؛ نه همدیگر را میبینند، نه برای هم غذا میپزند، نه برای هم محبّتی و عاطفهای نثار میکنند، نه از هم دلجویی میکنند، نه با هم کار واقعی دارند. آن وقت برای اینکه به سفارش روانشناسانِ امور کودکان عمل کرده باشند، با هم قرار میگذارند یک ساعت معینی را، پدر و مادر بیایند خانه و یک محفل خانوادگی داشته باشند. برای اینکه بتوانند این اجتماع خانوادگی را که در یک خانوادهی سالم به طور طبیعی وجود دارد، اینها به صورت تصنع برای خود به وجود بیاورند. آن وقت این خانم یا آقا مرتب ساعتش را نگاه میکند که ببیند این ساعت کی تمام میشود، چون مثلاً ساعت 6 یک جای دیگر قرار دارد. این طوری محفل خانوادگی درست نمیشود و بچهها هم احساس اُنس نمیکنند.84
خانوادهها، آنجا گرم نیستند. خانواده اصلاً آنجا واقعیّت ندارند. یک مرد و زن باهم توی یک فضایی زندگی میکنند اما از هم جدایند. آن نشست و برخاستهای خانوادگی، آن محبتهای خانوادگی، آن اُنسهای فراوان به هم، اینکه مرد خودش را محتاج به زنش ببیند و زن خودش را محتاج شوهرش ببیند، اینها دیگر نیست. دو نفرند به صورت قراردادی که فقط در یک خانهای زندگی میکنند. اسمش هم هست که با عشق شروع میشود!85
پیامدهای ازدواج به سبک غربی
در جوامع غربی جوانها، دورهی نشاطِ جوانی و تُندی احساسات و غرایز را آزادانه میگذرانند و وقتی به خانواده و به ازدواج میرسند که در واقع بخش زیادی از میل طبیعی آنها و غرایز آنها فرو نشسته است. آن شوق و محبّت و عشقی که باید در اعماق روح زن و شوهر جایگزین شود، در اینها نیست یا کم است.86
اینکه بعضی سن ازدواج را برای سالهای میانیِ عم که در غرب و تمدّن غرب معمول است، میگذارند مثل اغلب چیزهایشان، غلط و برخلاف فطرت و مصلحت بشر و ناشی از این است که به شهوترانی و بیبند و باری اقبال دارند. میخواهند جوانی خود را به اصطلاحِ خودشان، با خوشی سپری کنند، هوسرانیهایشان را بکنند، بعد که از کار افتاده شدند و آتشهایشان فرو نشست، حالا سراغ خانواده بروند. ملاحظه میکنید که در غرب زندگی خانوادگی این طوری است. طلاقهای زیاد، ازدواجهای ناموفق، مرد و زنهای بیوفا، تخطّیهای جنسیِ فراوان، غیرتِ کم، زندگی خانوادگی به این معناست.87
غرب، در سراشیبی سقوط
اگر شما امروز به بعضی از جوامع غربی نگاه کنید، به خصوص آنهایی که بیشتر آمیخته به مسائل صنعت و ارتباطاتِ صنعتی و ماشینی هستند، خواهید دید که روز به روز آلودگیها در آن جا زیاد خواهد شد. آلودگیِ اخلاقی و فساد هم که در جامعهای رایج شود، آن جامعه را از هم خواهد پاشاند. حالا اینها مثل زلزله و سیل، بلایای دفعی نیست. بلکه اینها بلایای تدریجی است؛ منتها بیعلاج. بلایایی است که وقتی بر جامعهای نازل شد، به زودی نمیفهمند، به تدریج میفهمند.
آن وقتی که بیماری ضربه خودش را تا اعماق فرود آورد، آن وقت میفهمند. آن وقت هم دیگر هیچ علاجی نخواهد داشت. الآن، جوامع غربی دارند به این سمت حرکت میکنند، آن هم به سرعت. یعنی، حقیقتاً به نقطههای بسیار خطرناکِ سراشیبی رسیدهاند... این همهاش به این خاطر است که دخترها و پسرها در سنین مناسب، ازدواجهای کامیاب و ماندگار انجام نمیدهند. بعد هم محیطهای خانوادگی که آن جا تشکیل میشود، محیطهای محبّت نیست.88
در دنیای غرب، بنیان خانواده متزلزل شده است، خانوادهها دیر تشکیل میشوند، زود هم منهدم میشوند. فساد و فحشاء روز به روز بیشتر میشود، اگر این اتفاق بهطور کامل بیفتد، آن جامعه به بلیّات عظیمی دچار خواهد شد، البته این طور بیماریها و گرفتاریها، چیزهایی نیست که ظرف 5 سال یا 10 سال خودش را نشان بدهد، لکن بعد از گذشت سالهای متمادی وقتی که اثر گذاشت، یک جامعه را به کلی منهدم و نابود میکند، ثروتهای علمی و فکری و مادی و همه چیز را از بین میبرد. این آینده در انتظار بسیاری از کشورهای غربی است.89
در به در به دنبال آرامش
الآن دنیای اروپا و آمریکا را نگاه کنید، ببینید اینها چقدر دچار اضطرابند. چقدر ناآرامی دارند. چقدر دنبال آرامش میگردند. چقدر مصرف قرصهای مسکن و خواب آور زیاد است، چقدر جوانها به کارهای بیقاعده دست میزنند، موها را بلند میکنند، لباسهای تنگ میپوشند. برای این است که از وضع جامعه ناراحتند. عصبانی و خشمگیناند. میخواهند خودشان را به آرامش برسانند؛ آخرش هم با ناکامی میمیرند. پیرمردها و پیرزنها در خانهی سالمندان میمیرند. بچههایشان همراهشان نیستند. زنهایشان از آنها خبر ندارند. زن و شوهر از هم دورند.90
در غرب فرزندانی که نمیدانند پدر و مادرهایشان چه کسانی هستند، زیادند. زنان و مردانی که با هم اسماً زن و شوهرند ولی سالهای متمادی از همدیگر هیچ اطلاعی ندارند، فراوانند. زنانی که خاطرشان جمع باشد تا آخر عمرشان، تا دوران پیریِ آنها، سایه این مرد بر سرشان هست و با هم زندگی خواهند کرد، کماند. مردانی که خاطرشان جمع باشد که این همسرشان که مورد علاقهشان هم هست، فردا نمیگذارد برود سراغ یک زندگی مستقل، کم هستند.91
گوش شنوا کو؟!
در خود آمریکا، نسبت رشدِ فساد، ( انواع اخلاقی و جنسی و جنایت و قتل و ...) در بین مردم و حتی کودکان زیاد است. مطبوعات و هوشمندان جوامع غربی، دارند فریاد میزنند، مقالهها مینویسند، حرفها میزنند، هشدارها میدهند، اما به گوش کسی فرو نمیرود؛ یعنی علاج ندارند. وقتی که وضعیت را از پایه و بنیان خراب کردند و سی، چهل یا پنجاه سال بر همین وضع گذشت، با هشدار و فریاد و فلان سیاست این مشکلات حل نخواهد شد.92
جوامع غربی خوشبختی نداند. این حرفی نیست که من بزنم. حرفی است که حالا دیگر متفکرانشان، دلسوزانشان و کسانی که صاحب درایتاند، صاحب عقلاند- نه سیاستمدارها- آنهایی که در متن جامعه هستند، الآن صدایشان بلند شده است. چرا؟ چون در آن جامعه وسایل خوشبخت زندگی کردن نیست. خوشبختی عبارتست از آرامش و احساس سعادت و امنیت.93
الآن هم کسانی که با معارف جهانی آشنا هستند، میدانند که به خصوص بیشتر از همه جا آمریکا – البته کشورهای اروپایی هم هستند- فریاد خیر خواهان و مصلحان و چیز فهمهایشان بلند شده که بیاییم یک فکری بکنیم. البته به این آسانی هم نه میتوانند فکر کنند و نه اگر فکر کنند به این آسانی به علاج میرسند.94
هدف شوم؛ راهکار شیطانی
آن کسانی که میخواهند در یک کشور یا جامعهای نفوذ پیدا کنند فرهنگ آن جامعه را در مشت خود بگیرند و فرهنگ خود را به آنها تحمیل نمایند، یکی از کارهایشان، معمولاً متزلزل کردن بنیان خانواده است. کما اینکه در خیلی از کشورها این کار را متأسفانه انجام دادهاند. مردها را بیمسئولیت و زنها را بد اخلاق کردهاند.95
انتقال فرهنگها و تمدنها و حفظ اصول و عناصر اصلی یک تمدن و یک فرهنگ در جامعه و انتقالش به نسلهای بعد، به برکت خانواده انجام میپذیرد. خانواده که نبود، همه چیز متلاشی میشود. اینکه میبینید غربیها در داخل کشورهای شرقی و اسلامی و آسیایی، این همه سعی میکنند شهوترانی و فساد را رواج دهند، برای چیست؟ یکی از علل آن همین است که میخواهند با این کار خانوادهها را متلاشی کنند تا فرهنگ این جوامع تضعیف شود؛ تا بتوانند سوار اینها شوند. چون تا فرهنگ یک ملّتی تضعیف نشود، کسی نمیتواند او را مهار کند، به دهان او دهنه بزند و سوار دوش او بشود. آن چیزی که ملّتها را بیدفاع کرده است و در دست اجانب اسیر میکند، از دست دادن هویت فرهنگی است. این کار هم با بر هم خوردن بنیان خانوادهها در جامعه آسان میشود.
اسلام میخواهد این را حفظ کند. این خانواده را نگهدارد. زیرا در اسلام یکی از مهمترین کارها برای رسیدن به این اهداف، تشکیل خانواده و سپس حفظ بنیان خانواده است.96
فقط یک کلمه دربارهی خانواده
من در یک سخنرانی در سازمان ملل، حدود یک ساعت و اندی راجع به خانواده صحبت کردم. بعد به من اطلاع دادند که تلویزیونهای آمریکا با اصراری که در سانسور کردن و خراب کردن حرفهای ما دارند، روی این صحبتها تکیه کرده و آن را چند بار پخش کرده و تفسیر هم گذاشتهاند. فقط به خاطر گفتن یک کلمه دربارهی خانواده.
یعنی پیام متضمن مسأله خانواده، امروز برای غرب یک پیامی است مثل آب خنکِ گوارا. چون کمبود آن را حس میکنند.
چقدر زنهایی که تا آخر عمر تنها زندگی میکنند. مردهایی که تا آخر عمر تنها زندگی میکنند. غریب و بیانس زندگی میکنند. چقدر جوانانی که به خاطر نبودِ خانواده، ولگرد میشوند. در آن جا یا خانواده نیست یا اگر باشد، مثل نبودن است!97
خانواده در جوامع اسلامی
در محیط اسلامی، زن و شوهر با هماند، در مقابل هم مسئولاند، در مقابل فرزندان مسئولاند در مقابل محیط خانواده مسئولاند. ببینید از نظر اسلام خانواده این قدر مهم است.70
در محیطهای اسلامی، خانواده آنچنان مستحکم است که گاهی دو نسل هم میگذرد و میبینید پدربزرگ و پدر و نوه در یک خانه دارند با هم زندگی میکنند. این چقدر ارزش دارد؟ نه اینها از آنها سیر میشوند، نه آنها با اینها بد میشوند. همه به کمک هم میآیند.71
در جوامع اسلامی، یعنی جوامع متدین و مذهبی، مشاهده میکنیم که دو نفر آدم مدت طولانی با هم زندگی میکنند و اصلاً از هم سیر نمیشوند، بلکه دلبستگی شان به هم بیشتر میشود، انس و محبت و وفایشان به همدیگر بیشتر میشود، لین همان خاصیت تدین و دینداری و مذهبی بودن و جهات خدایی را رعایت کردن است.72
در اسلام و در فرهنگ اسلامی، خانواده با دوام است. توی خانواده پدربزرگها و مادربزرگها و پدر و مادر هستند، نوه ها و نتیجه هایشان را میبینند... سنتها را به هم منتقل میکنند. نسل گذشته مواریث خودش را به نسل بعد تحویل میدهد. بریده و بیریشه و تنها و بیعاطفه بار نمیآیند.73
خانوادهی ایرانی، الگوی جهانی
بحمدالله،در کشور ما و در بسیاری از جوامع شرقی، بخصوص جوامع اسلامی، هنوز کمربند خانواده محفوظ است. آن پیوند خانوادگی، بحمدالله هست. آن صمیمیت و صفا و محبت هست. زن دلش برای مرد خود میطپد،یکدیگر را از اعماق دل دوست دارند و زندگی صمیمی دارند. در جاهای دیگر این چیزها خیلی کم است. در کشورهای ما بخصوص در ایران، این زیاد است. این را تأمین کنید.74