http://irconference.ir/main/index.php?Page=definition&UID=288942
کنگره ملی وقف، حماسه اقتصادی و سبک زندگی اسلامی
احترام به همسر:
به واقع احترام متقابل، اکسیری است که زندگی خانوادگی را به کانون سعادت و کامیابی مبدل می سازد.اگر ارتباط همسران و رفتار و گفتار آنان با احترام و تکریم باشد، بهترین آموزشگاه ادب در خانه، این دنیای کوچک، ایجاد خواهد شد و در این آموزشگاه، فرزندان و انسانهای فردا آموزش خواهند دید. احترام امام به همسرشان چنان مشهود بود که همه اهل خانه به گونهای صحنههایی از آن را ترسیم کرده و در مورد رفتار کریمانه و احترامآمیز امام بسیار سخن گفتهاند؛ از جمله دختر امام می گوید:
احترام به همسر
همسر امام که سال ها در سایه این آفتاب جهانی می زیسته و صندوقچه ای از خاطرات و حوادث تلخ و شیرین زندگی امام را در سینه دارد؛ درباره رفتار امام می گوید:
“حضرت امام به من خیلی احترام میگذاشتند و خیلی اهمیت میدادند. هیچ حرف بد یا زشتی به من نمی زدند… امام حتی دراوج عصبانیت هزگز بی احترامی و اسائه ادب نمیکردند. همیشه در اتاق جای بهتر را به من تعارف می کردند.”
به واقع احترام متقابل، اکسیری است که زندگی خانوادگی را به کانون سعادت و کامیابی مبدل می سازد.اگر ارتباط همسران و رفتار و گفتار آنان با احترام و تکریم باشد، بهترین آموزشگاه ادب در خانه، این دنیای کوچک، ایجاد خواهد شد و در این آموزشگاه، فرزندان و انسانهای فردا آموزش خواهند دید. احترام امام به همسرشان چنان مشهود بود که همه اهل خانه به گونهای صحنههایی از آن را ترسیم کرده و در مورد رفتار کریمانه و احترامآمیز امام بسیار سخن گفتهاند؛ از جمله دختر امام می گوید:
” برخورد حضرت امام با همسرشان در عین صمیمت و محبت بسیار محترمانه بود. در تمام مسائل شخصی و خانوادگی نظر خانم محترم بود و ایشان هیچ گونه دخالتی در امور داخلی منزل نداشتند.”
احترام به سلیقه های یکدیگر یکی از بهترین شیوه های ایجاد تفاهم در خانواده هاست. امام در زندگی خود از این اخلاق نیکو بسیار استفاده می کردند. در احادیث و روایات نورانی ائمه (ع) نیز بحث اکرام و احترام به همسر به عنوان یک اصل اساسی برای استحکام روابط خانوادگی مطرح شده است. امام صادق(ع) در این زمینه می فرماید:
“مَن اَتَّخَذَ اِمرأة فـَلیَکرمَها. هر کس زنی بگیرد، باید او را احترام کند.
و نیز پیامبر گرامی اسلامی می فرماید:
“… اخذتموهنّ علی امانات الله …، شماها زنان را به عنوان امانات الهی گرفتید.”
پیامبر میفرماید:” آن قدر جبرئیل سفارش زنان را نمود، تا آنجا که گمان کردم برای شوهر جایز نیست به زنش اف بگوید”.
احترام زن در اسلام به گونهای تأکیدی مطرح شده است.
” زن از نظر اسلام میهمان محترمی است که از جنبه احترام، میهمان است و از جهت دخالت در امور زندگی، شریک صاحب خانه ( شوهر) و از نظر امور داخلی، مدیر و سرپرست است.”
در مورد مصادیق روایات ذکر شده با تأملی کوتاه در زندگانی امام می بینیم چگونه این احادیث شریف مورد توجه قرار گرفته و تطبیق با عترت، زندگی ایشان را نورانی کرده است. همسر امام آن گاه که از احترام امام به خود سخن می گوید، بیان می کند:
” تا من نمی آمدم سرسفره، خوردن غذا را شروع نمی کردند. به بچه ها هم می گفتند، صبر کنید تا خانم بیاید.”
در همین زمینه دختر بزرگ ایشان می گوید:” اگر بگویم که در طول شصت سال زندگی، زودتر از خانم دستشان توی سفره نرفت، دروغ نگفته ام. اگر بگویم کوچک ترین توقعی از ایشان نداشتند، دروغ نگفته ام. حتی می توانم بگویم در طول شصت سال زندگی هیچ وقت یک لیوان آب هم از خانم نخواستند.”
احترام فراوانی که امام برای همسر خویش قائل بودند، جزء روش و منش زندگی ایشان شده بود، به گونه ای که حتی در تبعید، آن جا که همسرشان همراه ایشان نبود، همواره نسبت به وضع خانواده دغدغه خاطر داشتند. این مطلب را از نامه های آن بزرگوار به فرزندانش می توان دریافت. امام در نامه هایی به فرزند بزرگوارش، مصطفی، از ترکیه (بورسا) چنین می نویسد:
” لازم به تذکر نیست که باید با مادر و متعلقین با کمال مهربانی و عطوفت رفتار نمایید، مخصوصاً خدمت کنید به مادر که رضای خدای تعالی در آن است.”
میزان علاقه امام به خانواده و به ویژه همسر بزرگوارشان، در نامهها و سخنان و پندهایی که به فرزندان خویش داشتهاند، کاملاً مشخص و مشهود است.
علاقه امام به همسرشان تا آن جاست که همسر ایشان می گوید:
” احترام مرا نگه میداشتند و حتی حاضر نبودند که من در خانه کار کنم. همیشه میگفتند: جارو نکن. و اگرمیخواستم لب حوض روسری بچه را بشویم، میآمدند و میگفتند: بلند شو، تو نباید بشویی. من پشت سرایشان اتاق را جارو میکردم… یک روز وقتی ناهار تمام شد من نشستم لب حوض تا ظرف ها را بشویم. ایشان همین که دیدند من دارم ظرف ها را می شویم، به فریده، یکی از دخترها که در منزل ما بود، گفتند: فریده! بدو، خانم دارد ظرف می شوید حتی وقتی وارد اتاق می شدم، به من نمیگفتند که در را پشت سرم ببندم.”
با توجه به تعالیم و دستورهای دین مبین اسلام در روایات و آیات، انجام امور خانه و به عبارت دیگر خانهداری، جزء وظایف واجب زن به شمار نمیآید؛ حتی شیردادن به فرزند نیز بر زنان واجب نیست. انجام کارهای مربوط به خانه از سوی زن جنبه احسان و لطف دارد. اگر متون روایی را بررسی کنیم، می بینیم خدمت زن در خانه مستحب است. چنان که در”وسایل الشیعه” بابی به عنوان ” باب استحباب خدمة المراة زوجها فی البّیت” وجود دارد. در این باب می خوانیم:” زن صالحه از هزار مرد غیر صالح بهتراست و هر زنی به مدت هفت روز در خانه به همسرش خدمت کند، خدا هفت در از درهای جهنم را بر او ببندد و هشت در از درهای بهشت را بر او بگشاید و او از هر دری که خواست، وارد شود”، پس گر چه امور خانه وظیفه زن نیست، ولی به قصد تقرب به خداوند متعال، وی در انجام آنها باید کوشا بوده، با اخلاص، به امر خانه داری بپردازد.
در همین کتاب شریف آمده است:
” اگر بانویی با ظرف آبی همسرش را سیراب کند، به اندازه عبادت یک سال که روزها روزه باشد و شب ها در حال عبادت، به او خیر عطا می شود.”
اکنون که دانستیم اسلام در مورد”زن” و وظایف او چه دیدگاهی دارد، به سیره عملی حضرت امام بر می گردیم و مصداق بارز برخورد دینی و اسلامی را بررسی می کنیم.
حضرت امام هرگز از همسر خویش توقعی نداشتند و انجام امور منزل را جزء وظایف ایشان نمیدانستند و حتی از انجام برخی از امور خانه توسط همسر خود ممانعت کرده، به فرزندان خویش متذکر میشدند، کارها را انجام دهند.
یکی از فرزندان امام می گوید: ” اگر روزی خانم غذا را تهیه میکردند، هر چقدر هم که بد میشد، کسی حق اعتراض نداشت و امام از آن غذا تعریف میکردند. خانم اگر کاری در خانه انجام میدادند، حتی اگر استکانی را جا به جا میکردند و ما نشسته بودیم، امام با ناراحتی به ما میگفتند: شما نشستهاید و خانم کار میکنند!”.
یکی از نتایج مهم و ارزشمند احترام به دیگران، آموزش و تعلیم اخلاق نیکو به دیگران و به ویژه کودکان است. آن گاه که مرد در خانه به عنوان همسری وظیفه شناس همواره همسر خود را مورد احترام قرار داده، در مقابل فرزندان از زحمات وی سپاسگزاری کند و نیز زن، مقام همسر را در نظر داشته، با او محترمانه و مهربانانه برخورد کند، فرزندان آن ها نیز، این سجیه اخلاقی را در زندگی خویش خواهند داشت.
در سخنان فرزندان امام اثر شگرف احترام و تکریم بسیار واضح و بارز است. فرزند امام می گوید:” اگر ما دو سه نفری با هم نزد امام می رفتیم و صحبت می کردیم امام میفرمودند:
چرا این جا نشستهاید و مادرتان در آن حیاط تنهاست؟ بروید پهلوی مادرتان صحبت کنید”.
ابراز علاقه و محبت به همسر که نماد بارز آن در احترام به او ظهور میکند، فرزندان را نسبت به عظمت مادر آگاه کرده، آنان نیز برخوردی کریمانه و محترمانه خواهند داشت. فرزند امام در جای دیگر میگوید:” ( امام ) همیشه خیلی به خانم احترام می گذاشتند و خیلی به ایشان اظهار محبت و علاقه میکردند و مقید بودند این اظهار محبت و علاقه را جلوی ما فرزندان علنی کنند.”
یکی دیگر از فرزندان امام میگوید:
” یک روز من ایستاده بودم و دخترهایم نشسته بودند. ایشان ( امام) با ناراحتی گفتند:
بلند شوید، بروید، مادر شما جلوی شما ایستاده، چرا شما نشستهاید، بلند شوید از جایتان!”
احترام به مادر درمبانی دینی ما بسیار مهم شمرده شده و بر آن تأکید فراوان شده است؛ به همین دلیل پیشوایان دینی و رهبران مذهبی ما این نکات را در زندگی خود رعایت می کردند. بر ماست که به عنوان پیروان آنها دنباله روی شیوه و منش آنها باشیم و رفتار آنها را سرلوحهی زندگی خود قرار دهیم.
//motaharfamily//
در دیدگاه امام خمینى ، انسان ـ به عنوان موضوع تربیت ـ از جایگاهى بس والا برخوردار است و با تعابیرى زیبا و استوار مورد تمجید قرار گرفته است .
مانند:
انـسـان خـلیفه خداست بر خلق او و بر صورت الهى آفریده شده است ، متصرف در بلاد خداست وخـلعـت هـاى اسـمـاء و صـفات خداوندى را در بر کرده است ودر گنجینه هاى ملک و ملکوت او نفوذ کـرده اسـت . روحـش از حـضـرت الهـیـه بر او دمیده شده ؛ ظاهرش نسخه اى است از ملک و ملکوت و باطنش گنجینه هاى خداى لایموت .
کانون خانواده ، نخستین و مؤ ثرترین مرکز تربیتى است و آن اندازه که کودک از محیط خانه و اعـضـاى خـانـواده تـاءثیر مى پذیرد به ندرت از جاهاى دیگر اثر مى پذیرد و مى توان گفت شـخـصـیـت آیـنـده فـرد و بـه تـعـبـیـر قـرآن (شـاکـله ) افـراد، در خـانـواده شکل مى گیرد و بخصوص پدر ومادر نقش اول را در تکوین شخصیت و تربیت فرد ایفا مى کنند.
یکى از اسماى حُسناى الهى ، اسم شریف (رب العالمین ) است و خداوند، تربیت کمترین موجود تـا عـالى تـریـن مـخـلوق هـسـتـى را خود به عهده دارد، چنان که نخستین معلم هستى نیز ذات مقدس احـدیـّت اسـت امـا در بـرخـى مـوارد تـعلیم و تربیت الهى به طور مستقیم انجام مى گیرد، مانند تعلیم وتربیت پیامبران و در بیشتر موارد به طور غیر مستقیم صورت مى پذیرد.
امـام خـمـیـنـى (ره ) تـعـلیـم و تـربـیـت حـقـیـقى و واقعى را منحصر در نوع الهى آن مى داند و مى فرماید:
تـنـهـا راه تـربیت و تعلیم ، راهى است که از ناحیه وحى و مربى همه عالم ، رب العالمین ... از نـاحـیه حق تعالى ارائه مى شود و آن تهذیبى است که با تربیت الهى به وسیله انبیا، مردم آن تربیت را مى شوند و آن علمى است که به وسیله انبیاء بر بشر عرضه مى شود و آن علمى است که انسان را به کمال مطلوب خودش مى رساند. 63
از دیـدگـاه امـام ، هر کسى در مکتب انبیا دانش نیاموزد و تحت تربیت الهى قرار نگیرد، بى سواد اسـت و گـمـراه ، گر چه علومى را نیز آموخته باشد یا ادعاى تهذیب و تربیت نیز بکند.
ایشان با طرح آیه 257 سوره بقره مى فرماید:
دو گروهند مردم ؛ یک گروه مؤ من هستند که تحت تربیت انبیاء واقع شده اند، به واسطه تربیت انـبـیـا از هـمـه ظـلمـت ها و از همه گرفتارى ها و از همه تاریکى ها خارج شدند آنها، به واسطه تـعـلیـمـات انـبیا وارد شدند در نور، در کمال مطلق ... [گروه دوم ] آنهایى که کافر هستند،آنها اولیـاءشـان خـدا نـیـسـت و طـاغـوت است وطاغوت ، کفار را از نور خارج مى کند و به همه ظلمت ها واصل مى کند.
معیار مؤ من و غیر مؤ من به حسب این آیه شریفه این است ؛ مؤ من حقیقى آن طور تبعیت از انـبـیـا کرده است و آن طور تحت تربیت انبیا واقع شده است که از همه ظلمت ها و از همه نقص ها بـیـرون آمـده اسـت و بـه نـور رسـیـده اسـت ومـربـى او و ولى او هم خداى تبارک وتعالى است و مربیان به واسطه هم انبیا هستند، یعنى اینها تربیت شده هاى خدا هستند و آمده اند که ماها را، همه بـشـر را تربیت کنند و اگر چنانچه ما در تحت تربیت آنها واقع بشویم ، از آن علومى که آنها بـراى بـشـر آورده اند ما استفاده کنیم و از آن تعلیماتى که کرده اند، ما بهره برداریم ، ما در صـراط مـسـتقیم واقع مى شویم و هدایت به نور مى شویم ، هدایت به خداى تبارک و تعالى مى شویم که آن نور مطلق است .
بـا نـگاهى اجمالى به انقلاب عظیم و پرشکوه اسلامى و رهبرى داهیانه و منحصر به فرد آن و تـحول عمیقى که در دل و جان و اندیشه میلیون ها انسان ایجاد کرد، بدون کمترین تردید باید گـفـت ؛ امـام راحل (ره ) بزرگ ترین مربى بشر در عصر حاضر است . امام با اسلوبى خاص و روشـى بـدیـع و پـشـتکار و جدّیتى تمام ، نخست به گسترش و تحکیم اندیشه ناب توحیدى و مـعـارف بلند اسلامى پرداخت و دل و اندیشه ها را متوجه اسلام ناب محمدى (ص ) ساخت ، مردم را بـر مـحـور خدا متحد کرد و بدین ترتیب زمینه هاى پیدایش و پویش انقلاب را فراهم آورد. سپس با سرنگونى حکومت منحوس طاغوت ، عالى ترین و صحیح ترین نظام حکومتى را بنیان نهاد و از آن پس در همه زمینه ها به تقویت و تحکیم ارزش هاى اخلاقى و نیز تربیت امت اقدام کرد.
با جراءت مى توان گفت که امام در کار و مسؤ ولیتى که به عهده گرفت ، استادى ماهر و معلمى دلسـوز و دردآشـنا بود و خمیرمایه علمى کار را نیز در سنین جوانى کسب کرده بود وآگاهانه و پـرنـشاط وارد این میدان شد و اصول و روش هاى سنجیده و مشخصى را محور کار خویش قرار داد تـا بـه آرزو و آرمـان والاى خـود نـایـل گـشـت . در ایـن فصل به بررسى این اصول و روش ها مى پردازیم .
امـام راحل پیش از آنکه یک رهبر، سیاستمدار، مرجع و معلم و مربى باشد، یک مسلمان واقعى بود. آن انسان فرزانه ، اسلام را بر سراسر زندگى فردى و اجتماعى خویش حاکم کرده بود و همه هـمّ و غـمّ خـود را نـیـز در فهم و عمل به آن دین جاوید و انتشار و ترویج معارف حیاتبخش آن به کار برد و لحظه اى از این آرمان والا غفلت نکرد.
بـنـابـرایـن کـلیـه اصـول و روش هـا و خـط مـشـى هـاى امـام از جـمـله اصـول و روش هـاى تـربیتى آن عارف فرزانه برگرفته از معارف ارزشمند اسلام و سیره و روش پیشوایان معصوم آن بود. در اینجا بهتر است نخست خط مشى کلى قرآن را در مورد تربیت و تهذیب نفوس به اختصار بیان کنیم .
براى تهذیب و خودسازى انسان ، از دیر باز سه روش از سوى حکیمان و بزرگان مطرح شده است :
این روش بر مبناى مصالح دنیوى و مقبولیت نزد مردم بنا شده است . به این معنا که هر کارى که در نظر مردم خوب است باید آن را انجام داد تا پیش مردم ، بزرگ و محترم شد یا اگر فلان عمل ، فوائدى در دنیا دارد باید آن را انجام داد.
مـبـنـاى ایـن روش ،(خـوبـى و بدى ) در نظر مردم است و ملاک اخلاق و صفات خوب ، داشتن نفع مـادى اسـت .
طـرفـداران ایـن روش مى کوشند تا صفاتى را که ضرر مادى دارد یا در نظر مردم خوب نیست از خود دور کنند و صفاتى را که سودآور است و مردم آن را مى پسندند در خود ایجاد و تقویت کنند.
مبناى مکتب اخلاقى پیامبران الهى ، پاداش و جزاى اخروى است . پیروان این مـکـتـب ، بـه ایـن انـگـیـزه در صـدد کـسـب فـضـایـل اخـلاقـى بـر مى آیند که پیامبران الهى ، در قبال اعمال خوب و رفتار و صفات زیبا وعده بهشت داده اند:
(إِنَّ اللّ هَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اءَنْفُسَهُمْ وَاءَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ...) 45
خداوند، جان و مال مؤ منان را در ازاى بهشت مى خرد.