بگو: آیا جز الله پروردگارى بطلبم در حالى که او پروردگار همه چیز است ؟!
واژه (ربّ) بـه مـعـنـاى پـرورش دهـنـده دربـاره همه موجودات صادق است .اما در حیطه تعلیم و تـربـیـت مـصـطـلح ، تـربـیـت انسان مدّ نظر است وهر گاه تربیت به طور مطلق مطرح مى شود. منظور تربیت انسان است . همین طور در این نوشتار.
چـنـان که یاد شد، همه مکاتب بشرى بر اهمیت و ضرورت تربیت انسان ، اتفاق نظر دارند ولى هـدف تـربـیـت در همه آنها یکسان نیست ، بلکه به تعداد جهان بینى هاى موجود، اهداف نیز متعدد مـى گـردد؛ زیـرا اصـول و مـبـانى حاکم بر مکاتب ، گوناگون است و هر یک از آنها بر اساس جـهـان بـیـنـى خـود، نـظـام تـربـیـتـى دلخـواه را بـنـا مـى نـهـنـد و اهـداف خـاصـى را نـیـز دنبال مى کنند.
در نظام تربیتى اسلام ، اهداف کوتاه مدت ، میانى و عالى وجود دارد که جملگى زمـیـنـه سـاز تـحقق هدف نهایى یا غایى تربیت اند که حرکت انسان در صراط مستقیم الهى و در نـهـایـت رسیدن به جایگاه رفیع (قرب الى الله ) است . معلم بزرگ اخلاق اسلامى ، حضرت امام خمینى (ره ) در این باره مى فرماید:
غـایـت تـربـیـت ، حـرکـت در صـراط مـسـتـقـیـم اسـت و مـنـتـهـى الیـه ایـن صـراط مـسـتـقـیـم ، کـمـال مـطـلق اسـت ، الله اسـت . دعـوت شـده اسـت کـه ما تحت تربیت انبیا برویم و تحت تربیت بزرگان از اولیا واقع بشویم تا آنها ما را هدایت کنند به راه مستقیم ....15
آن امام عظیم الشاءن نیز از بزرگان و اولیاى الهى و نعمت عظیمى بود که در قرن حاضر به امـّت اسـلامـى از جـانـب خـداونـد هـدیـه شـد و در صـحـنـه عـلم و عمل بر اقران خویش فائق آمد و ملیون ها انسان مستعد را تعلیم داد و تربیت کرد. به گونه اى که بزرگ ترین انقلاب دینى را پس از صدر اسلام ، آفرید. از این رو جا دارد به گوشه اى از هـمـّت والاى او و مـعـجـزه اى کـه در دنیاى بى معنویت امروز آفریده ، نظر بیفکنیم تا بیش از پـیـش از پـرتـو پـرفـروغ آن مـشـعـل هـدایـت و مـصـبـاح تـهـذیـب و مـعـنـویـت ، چـراغـى در دل و روح خـویش برافروزیم تا در همه عمر در صراط مستقیمى که نشانمان داد ـ و آن چیزى جز اسلام ناب محمدى (ص ) نبود ـ حرکت کنیم .
امـام خـمـیـنـى (ره ) فقیهى اصولى ، فیلسوفى عارف ، مفسّرى نکته سنج ، سیاستمدارى مؤ من و آگـاه ، مـرجـعـى شـجـاع و بـا تـقـوا، عـالمـى عـامـل و... در یـک کـلام ، مـظـهـر کـامـل اسـلام نـاب مـحـمـدى (ص ) بـود کـه بـا تـمـام وجـود خـویـش آن را دریـافـت و بـدان عـمـل کـرد و مـنـادى و مـبـلّغ و مـجـرى آن شـد. بـنـابـرایـن مـى تـوان گـفـت ؛ عـقـیـده ، انـدیـشـه و عمل امام ، در هر زمینه اى ـ از جمله تعلیم و تربیت ـ همان نظر اسلام واقعى بود و آنچه از افکار و گفتار و کردار آن مربى بزرگ مى تراوید، همان تعالیم روح بخش و انسان ساز اسلام بود کـه تـوسـط یـکـى از تـربـیـت یافتگان آن دین جاوید، بیان مى شد.
به عبارت دیگر، مبانى و منابع دیدگاه هاى امام راحل ، در هر زمینه اى ، قرآن و روایات معصومین علیهم السلام ، خرد ناب و عـلوم و انـدیـشـه هـاى خـالص بشرى بود و آن عالم فرزانه ، با خمیر مایه دینى و دستمایه علمى و ذهنى نقاد و اندیشه اى آزاد وارد دنیاى علم و سیاست و اخلاق و تربیت شد و در ربع قرن تـوانـسـت مـلّتـى مـتـدیـن ،شـجـاع ، آزاده ، مـسـتـقـل و بـا اراده تـربـیـت کـنـد کـه خـود بـهـتـریـن دلیـل بـر موفقیت دیدگاه آن راد مرد الهى در صحنه تعلیم وتربیت است . اینک دورنمایى از آن حقایق ناب با قلمى هر چند ناتوان در این سطور بیان مى شود.
در دیدگاه امام خمینى ، انسان ـ به عنوان موضوع تربیت ـ از جایگاهى بس والا برخوردار است و با تعابیرى زیبا و استوار مورد تمجید قرار گرفته است .
مانند:
انـسـان خـلیفه خداست بر خلق او و بر صورت الهى آفریده شده است ، متصرف در بلاد خداست وخـلعـت هـاى اسـمـاء و صـفات خداوندى را در بر کرده است ودر گنجینه هاى ملک و ملکوت او نفوذ کـرده اسـت . روحـش از حـضـرت الهـیـه بر او دمیده شده ؛ ظاهرش نسخه اى است از ملک و ملکوت و باطنش گنجینه هاى خداى لایموت .16