سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حکمت در طبیعتهای فاسد، سودی نمی بخشد. [امام هادی علیه السلام]
دفاع بلاگ
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» مراتب بندگى

 الحمد للَّه ربّ العالمین وصلّى اللَّه على سیّدنا محمّد و آله الطاهرین‏ ولعنة اللَّه على أعدائهم أجمعین.

 

      «یا من إذا سأله عَبدٌ أعطاه و اِذا أمّلَ ما عندَهُ بَلَّغَهُ مُناه و إذا أقْبَلَ علیه قَرَّبَه ‏و اَدْناهُ و إذا جاهَرهُ بالعِصیانِ سَتَر على ذَنبِه و غَطّاه و إذا توکّل علیه اَحسَبه و کفاهُ».

      بحث مناجات الراجین را جلسه? قبل شروع کردیم. مقدارى در خود عنوان مناجات که رجا و امیدوارى است صحبت کردیم. در این جلسه به توضیح‏ دیگر فرازها خواهیم پرداخت و سوالاتى از قبیل سوالات ذیل را پاسخ خواهیم گفت.واقعاً چرا ما باید به

خدا امیدوار باشیم؟ وجه امید به خدا چیست؟ آیا این امیدوارى ‏به هر صورتى که باشد و امیدوار هر کسى که باشد به امیدش مى‏رسد؟ آنچه که از این‏ عبارات زیبا و دلنشین امام سجاد علیه السلام استفاده مى‏شود این است که پاسخ گرفتن و رسیدن به امید و آرزو، دست یابى به آنچه دل به آن بسته است، یک رمزى دارد. آن‏ رمز عبارت از این است که امام علیه السلام مى‏فرمایند: «یا من إذا سأله عبدٌ» اگر کسى به‏ مرتبه? عبودیت و بندگى رسید و در این مرتبه سؤال کرد آنگاه جواب مى‏گیرد. پس ‏این گونه نیست که «إذا سأله انسانٌ، إذا سأله بشرٌ، إذا سأله رجلٌ، إذا سأله امراةٌ،إذا سأله خلق من الخلایق» بلکه فقط «إذا سأله عبدٌ» اگر عبودیّت محقق شد قطعاً اگر سؤال کند پاسخ سؤالش را مى‏گیرد و به آرزویش مى‏رسد. امام علیه السلام در این فراز ازدعا مى‏فرمایند اگر کسى یک قدم به سمت خداوند بردارد او این شخص را در آغوش ‏مى‏گیرد و اگر گناه کار باشد خداوند گناهانش را مى‏پوشاند و آبرویش را حفظ مى‏کند و هنگامى که به او توکّل کند خداوند تنهایش نمى‏گذارد. خداوند متعال مى‏فرماید:

«وَمَن‏یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»(1)

  هر کس به خداوند توکّل نماید، کفایت امرش رامى‏کند.

 

   معناى عبودیّت

      در این دعا امام علیه السلام بر مفهوم عبودیّت تأکید دارند و تمام مفاهیمى را که ‏طرح مى‏نمایند بر اساس معناى عبودیّت است لذا به توضیح معنا و مفهوم عبودیّت ‏در روایات اهل بیت علیهم السلام مى‏پردازیم.

در روایت معروف عنوان بصرى که اغلب محدّثین نقل کرده‏اند مرحوم مجلسى‏رحمه الله‏ سبط طبرسى در مشکاة الانوار نقل مى‏نماید. عنوان بصرى ظاهراً شاگرد مالک بوده ‏لذا حضرت او را به حضور نمى‏پذیرفته است. او نیز به خداوند متوسل شده و از خدا مى‏خواهد که دل حضرت با او نرم شود (ظاهراً عدم پذیرش از طرف امام علیه السلام براى‏ تأدیب او صورت گرفته است) به هر حال به محضر امام علیه السلام رسید. حضرت فرمودند:چه مى‏خواهى؟ عرض کرد مى‏خواهم مطلبى بیاموزم. حضرت فرمودند: «لیس العلم‏بکثرة التعلیم والتعلّم، انّما العلم نورٌ یقذفه اللَّه فی

قلب من یشاء» اینها مقدّمه بود تا اینکه به او فرمودند: تو اگر مى‏خواهى علم بیاموزى باید عبد بشوى.

      عنوان بصرى عرض کرد: حقیقت عبودیّت چیست؟ حضرت فرمودند:

«حقیقةالعبودیة ثلاثة اشیاء»

 «أن لا یرى العبد لنفسه فی ما خوّله اللَّه ملکاً لأن العبید لایکون لهم ملک یرون المال مال اللَّه یضعونه حیث امرهم اللَّه به»(2)

امام علیه السلام در این ‏روایت نسبتاً طولانى به ذکر مراتب عبودیّت مى‏پردازند. امام علیه السلام مى‏فرمایند: حقیقت ‏عبودیّت سه چیز است. اوّل آنکه عبد آنچه را که خداوند به او عنایت نموده است،ملک تام خود نداند زیرا بندگان مالک چیزى نمى‏شوند و وقتى آنچه خدا به انسان ‏عطا نموده است را ملک خداوند دانست، آنرا در جایى هزینه مى‏کند که خداوند به او دستور داده است. در واقع امام علیه السلام در این قسمت این نکته را روشن مى‏سازند که ‏انسانى که مى‏خواهد عبد و بنده خدا باشد و به مرتبه? عبودیّت نایل آید، نباید احساس مالکیّت مطلق نسبت به آنچه خدا مالک اصلى آن است و به طور امانت چند روز دنیا در اختیار او است داشته باشد. خداوند خانه ماشین و... به ما عنایت نموده،نباید آنچه او در اختیار ما قرار داده است را ملک مطلق خود بدانیم. به عبارت دیگر امام علیه السلام مى‏فرمایند عبد باید امانتدار و صندوقدار مولى باشد.

      واقعاً اگر شما امانتدار و صندوق دار شوید و کسى مالى را در اختیار شما بگذارد و بعد هم حواله کند که اینگونه مصرف کن، اگر بخل‏ کنیم تخلف‏کرده‏ایم و امین و امانتدار مناسبى نبودایم و لذا اگر خدا به ما امر کرده، زکات و خمس‏مال را بدهیم و یا انفاق کنیم، اگر خدا به ما فرموده ایثار کنیم -ایثار مرتبه? اخص از همه است یعنى خودت هم اگر کم دارى دیگرى را ترجیح بده- در پى بیان اعمالى‏ است که محبوب خدا است و در واقع دستور داده تا از مالى که خود او بطور امانت در اختیار ما قرار داده است هزینه کنیم. خدا دوست دارد اگر سائلى آمد و دست دراز کرد او را دست خالى رد نکنیم. این یک وصف مطلوبى است که خدا براى مسلمین‏ صدر اسلام ذکر مى‏کند که خود نداشتند و در تنگنا بودند، اما برادران خود را بر خود مقدم مى‏داشتند و خداوند این رفتار را بعنوان یک امتیاز براى مسلمانان ذکر مى‏کند.

      امام علیه السلام دوّمین مرتبه عبودیّت را اینگونه بیان مى‏کنند که «و لا یدبّر العبدلنفسه تدبیراً» گام دوّم در طى مراتب عبودیّت این است که براى خود تدبیرى ندارد مگر آنچه را که رضاى الهى است. این پله با پله اوّل خیلى فاصله دارد و خیلى ‏بالاست. معناى اینکه عبد هیچ تدبیرى براى خود نمى‏کند چیست؟ یعنى در مقام ‏رضاى مطلق باشد آنچه خدا مى‏پسندد همان مطلوب است اگر بلا، بیمارى یا مصیبتى بر او وارد ‏شود این را از باب اینکه همه از جانب اوست دوست‏دارد.

 نقل شده: یکى از اوتاد را در خواب دیدند گفتند اوضاعت چگونه است؟گفت: اوضاعم خوب است ولى از این خوبتر هم مى‏شد، پشیمانم. گفتند: چرا؟ گفت:خدا بلاهایى در زمان حیات مى‏فرستاد و من با دعا و توسّل این بلاها را دفع مى‏کردم ‏ولى الآن مى‏فهمم اگر تحمّل کرده بودم مرتبه‏ام خیلى بالاتر بود.

      این مرتبه، مرتبه? راضى بودن به رضاى الهى است که بنده آنچه که خدا براى او مقدّر نموده و اراده کرده را مى‏پسندد این مرتبه، رضاى مطلق است و این را در روز عاشورا به وضوح مى‏توان دید امام حسین علیه السلام هنگامى که تنها مانده بود تمام یاران ‏را از دست داده و در حال شهادت بود صورت بر خاک گذارده ‏فرموند: «الهى رضاًبرضائک تسلیماً لأمرک لا معبود سواک» امام علیه السلام نمى‏فرمایند: «لا ربّ سواک یا لااله سواک» در واقع امام علیه السلام مى‏فرمایند: من عبد مطلق ام و تو معبود مطلق و اقتضاى‏ عبودیّت این است که بگوید «رضاً برضائک» یعنى کسى در مقابل معبود مطلق‏ عبد گردید در این مرتبه راضى است به رضاى الهى که در رفتار امام حسین ‏علیه السلام در روز عاشورا کاملاً این عبودیّت و رضایتمندى متجلّى است.

      مرتبه? سوم و گام سوم در عبودیّت به تعبیر امام صادق علیه السلام در ادامه? ‏روایت این است که «و جملة اشتغاله فی ما أمره اللَّه تعالى به و نهاهُ عنه» امام علیه السلام‏مى‏فرمایند در مرتبه? سوم عبودیّت تمام اشتغال و همّ و غمّ عبد آن است که خود را مشغول اطاعت و امتثال اوامر و نواهى الهى ‏نماید. اگر بنده مى‏خوابد یا در حال ‏استراحت است و یا به سایر اشتغالات جسمى مشغول است به حکم اینکه امرخداست عمل مى‏کند و از آنچه خدا فرموده پرهیز مى‏کند. تمام لحظات عمرش ‏صرف در اتیان اوامر الهى و پرهیز از محرمات خداست.

      امام علیه السلام در توضیح این سه پله، که دخل تام در عبودّیت دارند بیان خاصى ‏دادند که طى آن به تکمیل و توضیح و تعلیل سه مرحله? یاد شده مى‏پردازند. «فإذا لم ‏یرى العبد لنفسه فیما خولّه اللَّه تعالى ملکاً هان علیه الإنفاق فی ما أمره اللَّه تعالى ‏أن ینفق فیه» اگر در مرحله? اوّل عبد آنچه را در اختیار دارد ملک تام و تمام خود نداند بلکه آنرا امانت الهى بداند آنگاه انفاق و بخشش آن در راه رضاى خدا براى او آسان و سهل مى‏گردد. در واقع در این قسمت امام علیه السلام نتیجه و حاصل التزامات اوّلیه را بیان‏ مى‏فرمایند «وإذا فوّض العبد تدبیر نفسه على مدبّره هان علیه مصائب الدنیا» دراین مرحله عبد اگر تمام تدبیر امور خود را به خداوند واگذار کرد آنگاه تحمّل مصائب ‏دنیا که بر او وارد شده است، آسان مى‏گردد.

      اگر کسى گفت خدایا من راضى به رضاى تو هستم و هر چه تو دوست دارى ‏همان محبوب من است، آنگاه تحمّل تمام سختى‏ها لذّت بخش مى‏گردد. اگر تو دوست دارى من مریض باشم من هم دوست دارم مانند حضرت ایّوب علیه السلام.

      اگر به این مرتبه رسید همه? مصیبت‏هاى دنیا برایش سهل مى‏شود. خدایا تو دوست دارى من در زندگى دچار مشکلات اقتصادى باشم، من این فقرى را که تو برمن پسندیده‏اى مى‏پسندم. رسیدن به این مراتب کار مشکلى است. ولى ما در حال ‏بیان حقیقت عبودیّت هستیم.

      حاصل سومین مرحله این است که «إذا اشتغل العبد بما أمره اللَّه تعالى ‏و نهاه لایتفرّغ منها إلى المراء والمباهات مع الناس» اگر اوقات خود را اینگونه ‏تنظیم نمود که تمام لحظات و آنات عمرش یا صرف اطاعت باشد و یا در مقام تورّع و پرهیز از منهیّات الهى، آنگاه دیگر وقت اینکه دنبال فخر فروشى وکبر و مباهات ‏نسبت به سایر بندگان خدا باشد را نخواهد داشت. زیرا همه? اینها ممنوع است و فرض این است که او اوقاتش را به گونه‏ایى تنظیم کرده است که یا اتیان واجبات یا پرهیز از محرمات کند پس دیگر مراء و مجادله با مردم، لباس پوشیدن، خانه ‏خریدن، وسیله فراهم کردن براى فخر فروختن بى معنا خواهد بود چون سقوط ازمرحله عبودیّت است «فإذا اکرم اللَّه العبد بهذه الثلاث ‏هان علیه الدنیا وابلیس‏والخلق» اگر واقعاً این سه پله را طى کرد و این سه موهبت که تحصیل آن بسیارسخت مى‏باشد به انسان عطا شد، آنگاه دنیا براى او کوچک و بى ارزش مى‏شود شیطان دیگر حریف این

آدم نمى‏شود. کسى که هر چه رضاى الهى است رضاى ‏اوست، کسى که همه? آنچه که دارد را از آن خدا مى‏داند و کسى که تمام آناتش صرف ‏اطاعت خدا و تورّع از محرمات است؛ شیطان از کدام راه مى‏خواهد وارد شود.شیطان ذلیل مى‏شود خلق خدا هم پیشش قیمتى ندارد مگر از باب ارتباط با خدا.

      «ولا یطلب الدنیا تکاثراً وتفاخراً» کسى که به مرحله? عبودیّت رسیده است ‏اهل دنیا طلبى و زیاده خواهى و زراندوزى و فخر فروشى با دنیا نیست اگر دنیا مى‏خواهد به اندازه? نیاز و آنقدر که زندگى عزّت مندانه داشته باشد، مى‏خواهد. از زرق و برق دنیا براى به دست آوردن عزّت ظاهرى دنیا استفاده نمى‏کند. امام صادق ‏علیه السلام مى‏فرمایند:

«من أراد عزّاً بلا عشیره وغناً بلا مال وهیبةً بلاسلطان فلیخرج من ذل معصیة اللَّه إلی عزّ طاعته»(3)

هر کس بدون قوم و قبیله ‏عزّت مى‏خواهد، بى نیازى مى‏خواهد بدون مال و ثروت و هیبت مى‏خواهد بدون‏ قدرت و غلبه باید از ذلّت معصیت خداوند خارج و به عزّت طاعت الهى وارد شود. اگر عزّت هم مى‏خواهد با طاعت الهى است نه با جمع آورى مال و ثروت و مقامات ‏موهوم. مقاماتى که خیالى است رئیس کجا شدن، مسئول فلان قسمت شدن اینها تو هّمات وتخیّلات است.

      «ولا یطلب عند الناس عزّاً و علوّاً ولا یدع ایامه باطلاً»(4)

لحظه‏اى از لحظات عمرش را به بطالت نمى‏گذارند حتّى اگر به تفریح مشغول است از ذکر خدا غافل نمى‏باشد و سعى او بر این است که از خلاف شرع در هر حال پرهیز کند.

«هذا أول درجة المتقین»

«قَالَ اللَّهُ تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لاَ یُرِیدُونَ عُلُوّاً فِی ‏الْأَرْضِ وَلاَ فَسَاداً وَ الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ»(5)

امام علیه السلام طى این سه مرحله، عبودیّت را او?لین‏درجه? متقین مى‏دانند و بعد از آن به قول خداوند استشهاد مى‏کنند که مى‏فرماید: این‏سراى آخرت را تنها براى کسانى قرار مى‏دهیم که اراده برترى جویى در زمین و فساد را ندارند و عاقبت نیک براى پرهیز کاران است. بنابر این براى رسیدن به اوّلین مرحله متقین بایداز

خوانهاى عبودیّت گذشت. آنچه ارزشمند است و در سراى آخرت مفید فایده،تقوى الهى است. آنچه که آنسوى عالم باعث مالکیّت سعادت ابدى مى‏گردد اصل و اساس آن عبودیّت است. طبعاً از آنچه بیان شد استفاده مى‏شود که براى عبودیّت ‏باید سرزمین دل آماده باشد و آنچه خریدنى و پر بها است دلى است که از پاکى لیاقت ‏این عطیه الهى را پیدا کرده است.

      در پایان سخن جهت روشن‏تر شدن مرتبه عبودیّت به ذکر یک روایت و مقایسه مقام نبوّت و رسالت با عبودیّت مى‏پردازیم پیامبر گرامى اسلام صلی الله علیه وآله وسلم ‏فرمودند: «ان اللَّه بعث الیّ ملکاً من الملائکة و معه جبرئیل» فقال: ان اللَّه یخیرک بین‏أن تکون عبداً نبیاً، وبین أن تکون ملکاً فالتفت رسول اللَّه‏ صلى الله علیه وآله وسلم، إلى جبرئیل‏کالمستشیر؟ فأشار بیده أن تواضع فقال رسول اللَّه صلى الله علیه وآله وسلم:

«لا، بل أکون عبداًنبیاً»(6)

رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم طبق این روایت، عبودیّت را انتخاب نمود. عبودیّت مقام ‏و درجه‏ایى است که از نبوّت و رسالت بالاتر است زیرا عبودیّت رابطه ایى است بین ‏انسان و خداوند و نبوّت رابطه نبى و خداوند است و رسالت رابطه پیامبر و نبى و خدا با امّت است.

      و شاهد قرآنى که بتوان بر آن اقامه نمود این است که خداوند مى‏فرماید:

«سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ»(7).

پاک و منزه است خدایى که بنده‏اش را در یک شب از مسجد الحرام به مسجدالاقصى برد.

      یعنى معراج که تجلى یکى از کمالات پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بود به خاطر رسیدن او به اعلى‏درجه عبودیّت بود زیرا خداوند نفرمود أسرى بنبیّه یا رسوله، بلکه عبودیّت را علّت ‏معراج ذکر کرده است.

 

«والسّلام علیکم ورحمة اللَّه وبرکاته»



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حسام الدین شفیعیان ( سه شنبه 92/9/12 :: ساعت 10:27 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آخرین یادداشت در وبلاگ دفاع بلاگ خوش آمدید
به بخش نماز خوش آمدید
نماز
نماز
نماز
نماز//دومین جشنواره تبیان قم//
[عناوین آرشیوشده]