سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خدایا! به تو پناه می برم از دانشی که بهره نمی دهد و از دلی که فروتن نمی گردد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
دفاع بلاگ
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» محبت

محبت
در نهاد هر انسانی یک انسان معنوی و روحانی نیز وجود دارد که باید آن انسان روحانی تقویت و تربیت گردد.
اگر آن موجود روحانی به حد رشد کافی برسد می توان گفت که انسان به حد استقلال رسیده و از والدین خود بی نیاز است.
پس والدین و مربیان محترم همان طور که در اندیش? جسم کودکان هستند، باید به فکر پرورش و رشد آن موجود روحانی کودکان نیز باشند، 
گاهی ممکن است جسم کودکان بسیار مناسب و قوی باشد اما آن موجود روحانی و معنوی او ضعیف و لاغر باشد و عکس این قضیه نیز امکان دارد و آن این است که ممکن است جسم کودکان ضعیف و نحیف باشد اما از نظر معنوی، قوی و پر توان باشند.
بدن انسان مثل پوست  بادام و روحی? او مانند مغز بادام است، در مراقبت و تربیت کودکان باید به فکر هم دو بود.
و شما می دانید که مغذ بادام مهمتر از پوست آن است، برای این که پوست برای مراقبت از مغز است، مثلاً کسی که به شهادت رسیده است اگر چه جسم و ظاهر او وجود ندارد، اما مقام معنوی و روحانی او تا ابد جاودانه است. قرآن کریم نیز به «مغز» تعبیر می کند چنانچه مکرر می فرماید: «یا اولی الالباب؛ یعنی ای صاحبان مغز و این کسانی که لُبّی و مغزی و هسته ای دارید». البته منظور از «مغز» معنای ظاهری آن یعنی  «مُخ» نیست بلکه منظور قرآن کریم، آن جوهر درونی انسان است که باید تقویت گردد.
کودکان، همان طور که احتیاج به ویتامین، نور، هوای آزاد، بهداشت و امثال اینها دارند و اگر این مسایل، مراعات نشود. رنجور و پژمرده        می شود، آن موجود روحانی که در نهاد، هر کودکی وجود دارد، آن هم به ویتامین نیاز دارد و یکی از ویتامینهای مؤثر و بسیار مهم، «وینامین محبت» است.
برخی از والدین از هر نظر به فرزندانشان می رسند از قبیل: خوراک، پوشاک، مسکن خوب و غیره اما از محبت کردن به کودکان غفلت و یا دریغ می ورزند و همین امر موجب می شود که کودکان پژمرده شوند.
حتماً توجه کرده اید گاهی اوقات برخی از کودکان در ظاهر، هیچ مشکلی ندارند اما همیشه رنجور و پژمرده هستند و گویی از چیزی رنج می برند، وقتی در کارشان دقیق می شوید و فحص و تفحص می کنید معلوم      می شود که این کودکان از کمبود محبت  در فشار روحی سختی قرار دارند و همین عدم محبت، آنان را رنج می دهد.
عدم محبت برای کودکان مانند عدم آب برای انسان تشنه است، همان طور که انسان تشنه به خود می پیچد و سخت عذاب می کشد، کودکانی که از نعمت محبّت محروم هستند مانند همان شخص تشنه هستند.
انسان تشنه اگر آبی بیابد ولو آن آب در دست دشمن باشد، آن را طلب می کند تا خود را از عذاب تشنگی و عطش، نجات دهد.
کودکان نیز همین طور هستند یعنی اگر شما والدین و مربیان محترم به آنان محبت نکنید، آنان از هر کس که محبت ببینند جذب او می شوند ولو آن کس دشمن آنان باشد، لذا کسانی که منحرف هستند، وقتی      می خواهند کوکی را فریب داده و منحرف کنند، از راه محبت وارد      می شوند؛ برای این که می دانند محبت مانند آب زلال و گوارا برای انسان است که از عطش در رنج و عذاب است، طبعاً کودکان نیز تحت تأثیر محبت قرار می گیرند ولو این محبت، دامی برای آنان باشد.
کودکان از هر کس که محبت ببینند، همیشه سراغ او می روند مانند انسان تشنه ای که هر کجا آب ببیند، همیشه سراغ همانجا می رود.
برخی از مادران از کودکان خود شِکوه  می کنند که ما این همه برای ایشان زحمت کشیدیم و برای سلامتی و آسایش آنان، خود را به رنج افکندیم، اما  اکنون نسبت به ما چندان مهر نمی ورزند و به سراغ دیگران می روند!
در پاسخ این مادران باید گفت شِکوه و گِله های شما بجاست اما شما از یک نکت? بسیار مهم غفلت کرده اید و آن این است که همه گونه وسایل و اسباب رفاه و آسایش کودکان خود را فراهم کردید اما آنان را از محبت سیراب نکرده و از این امر مهم غفلت کردید و اکنون کودکان شما به سراغ کسانی می روند که از آنان محبت دیده و می بینند.
طبیعت کودکان چنین است که هر کس به آنان لبخند بزند و یا نوازش کند و به نوعی دوستی خود را ابراز کند، کودکان مجذوب او می شوند و این بسیار خطرناک است؛ برای این که شیطان رجیم نیز از همین حیل? موفق، کاملاً استفاده می کند و کودکان را به فساد و تباهی می کشاند.
شیطان وقتی بخواهد کسی را منحرف کند نخست از نقطه ضعف او استفاده می کند.
برخی از جوانان ما که فریب گروهکها را خوردند و از والدین و فامیل و همه چیز خود بریدند و جذب منافقین شدند، عاملی اصل انحراف آنان، عدم توجه والدین بود؛ برای این که از مراقبت و حفاظت جوانان خود غفلت کردند و آنان را به حال خود رها کردند، در نتیجه فریب عناصر فاسد را خوردند و دنیا و آخرت خود را به تباهی کشیدند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


حسن ظن به خداوند
حسن ظن به خداوند متعال داشتن به انسان رشد و بالندگل می بخشد و بسیاری از صفات منفی را از انسان دور می سازد. در این رابطه مولای متقیان علی علیه السلام سخن بسیار جالت و قابل توجهی دارد،         می فرماید:
« ان البخل و الجبن و الحرص غرائز شتی یجمعها سوء الظن بالله».
« بخل و ترس و حرص، اینها غرایز مختلفی هستند که جمع می کند این غرایز را سوء ظن داشتن به خداوند.»
این سخن علی علیه السلام بسیار قابل استفاده  و مورد توجه است.
انسانی که مؤمن بوده و به خداوند حسن ظن داشته باشد، احتیاجی به بخل، ترس و حرص ندارد؛ برای این که انسان مؤمن، به لطف وکرم خداوند اعتقاد دارد، لذا از بخشش و اطعام و احسان خوفی ندارد. اما انسان بخیل و بدگمان به خداوند، از احسان و اطعام، خوف دارد و از این می ترسد که اگر احسان کند، تهی دست و فقیر گردد لذا سخت در حفظ اموال خود سعی می کند.
و همچنین انسان توسو اگر حسن ظن به خداوند داسته باشد هرگز خوف نمی کند؛ چون می داند که خداوند در تمام مراحل زندگی، او را کمک می کند؛ مثلاً رزمندگان دلیر ما که اکنون در جبهه های نبرد مشغول دفاع از حریم مقدس السلام وانقلاب هستند، هرگز خوف به دل راه     نمی دهند، برای این که به خداوند حسن ظن دارند و مطمین هستند که پروردگار متعال آنان را تنها نخواهد گذاشت.
این رزمندگان، بخیل نیستند، چرا؟ چون می دانند کسی که با خدا معامله نماید ضرر نمی ند لذا حتی از جان خود در راه خدا می گذرند و به این جان نثاری، افتخار هم می نمایند و همه اینها از برکات حسن ظن به خداوند منّان است.
شهید شدن و جان عزیز خود را در راه خدا نثار کردن، نهایت حسن ظن به خداوند را می رساند، و خوشا به حال شهدا که به خدا معامله کردند و عزت دنیا و آخرت را به دست آوردند.
کسی که جان خود را در راه خدا هدیه می کند، خداوند نیز سعادت دنیا و آخرت را به او مرحمت می کند.
در دنیا نام و یادشان جاودانه است و در آخرت نیز در مقامات بسیار بالا قرار می گیرند. اما کسانی که به عمر طبیعی می میرند، ممکن است در دنیا چند سالی بیشتر زندگی کنند اما بعد از مرگشان به سرعت فراموش می شوند و نام و یادشان از خاطره ها محو می گردد.
امتیاز دیگر شهید این است که روز حسابف بدون حساب وارد بهشت       می شود؛ برای این که شهید، هستی خود را فدای راه خداوند کرده است پس دیگر نیازی به سووال و جواب ندارد، اما کسانی که به عمر طبیعی جان می دهند مصداق این آی? شریفه هستند که می فرماید:
« فَمَن یَعمَل مِثقالَ ذَرّةٍ خَیراً یَرَهُ وَ مَن یَعمَل مَثقالََ ذَرَةٍ شَرَاً یَرَهُ.« (1)
« پس- در روز حساب و میزان- هر کس به انداز? ذرّه ای کار نیک انجام داده باشد- پاداش و اجر- آن را خواهد دید و هر کس که به انداز? ذرّه ای کار زشت و ناپسند مرتبک شده باشد، او نیز به کیفر اعمال خویش خواهد رسید.»
کسی که به عمر طبیعی بمیرد، به تمام نیکیها و بدیهایش ولو به قدر ذرّه ای باشد، رسیدگی می گردد اما شهید بدون کوچکترین حساب و کتاب، وارد بهشت می شود و از نعمتهای بی پایان پروردگار متعال بهره مند     می گردد و این سعادتی است که نصیب هر کس نخواهد شد.
فرزندان شما نیز وقتی که به خداوند خوش بین باشند؛ طبعاً به سوی خیر و نیکی گرایش پیدا می کنند و از صفات منفی و ناپسند گریزان         می شوند. انسان خوش بین، تمام نیکیها را از خداوند و همه بدیها را از خویش می داند لذا سعی می کند روز به روز از بدیهای خود بکاهد و بر نیکیهای خویش بیفزاید.
انسان که به خدا حسن ظن داشه باشد، تحمل سختیها و مصایب برایش آسان می شود و از هجوم گرفتاریها و ناملایمات، خوف و هراسی به دل راه نمی دهد. ابا عبدالله الحسین علیه السلام به خداوند حسن ظن داشت لذا تمام آن مصیبتهای جانکاه را تحمل کرد و هرگز اظهار ناراحتی نکرد. وقتی هزاران نامه از سوی مردم کوفه به او رسید؛ حضرت طبق دعوت آنان به سوی کوفه حرکت کرد اما با بی وفایی آن مردم روبرو گردید، با وصف حال از وضع موجود و پیشامدی که رخ نمود، همه را تحمل کرد و فرمود: «خدیا! به تو پناه می برم و به تو توکل می نمایم.» انسان وقتی تمام کارهایش برای خدا باشد، تمام مصیبتها و ناگواریها را تحمل می کند و تنها از او مدد می خواهد.
افراط
به این نکته توجّه داشته و آن را همیشه مورد اهتمام خویش قرار دهید که «افراط» در تشویق، و یا سرزنش کودک، زیان بار است؛
 زیرا اگر در «تشویق» کودک افراط شود، وی دیگر از صفات منفی خوود غفلت می ورزد، 
که پیامدش جز غرور نباشد.
پس هنگام تشویق، هم? محبّت ها و علاقه های خود را خرج نباید کرد، بل، این عامل سازنده را بایِست کم کم خرج نمود، 
تا بیشتر منشأ اثر باشد.
همچنین وقتی از دست فرزند خویش «ناراحت» می شوید، بازهم تمامیَ ناراحتیهای خود را بروز ندهید.
 چون «افراط» در اظهار ناراحتی، سبب خواهد شد که «عقل» آن کودک شدیداً آسیب بیند،
و کودک احساس می کند که دیگر قابل اصلاح نمی باشد.
و این اندیشه برای او بسیار خطرساز است.
به هر حال در «تشویق» و «توبیخِ» کودکان، حدّ اعتدال را همیشه در نظر داشته، و از افراط و تفریط عمیقاً پرهیز کنید.

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حسام الدین شفیعیان ( سه شنبه 92/9/12 :: ساعت 10:21 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آخرین یادداشت در وبلاگ دفاع بلاگ خوش آمدید
به بخش نماز خوش آمدید
نماز
نماز
نماز
نماز//دومین جشنواره تبیان قم//
[عناوین آرشیوشده]