پسرک جوان پای کامپیوترش نشسته بود،و مشغول ذخیره عکسهای خانوادگیش در فیسبوقش بود
که بوق بلندی گوشهایش را کرد کرد
به مانیتور نگاه کرد
دلیت بزرگ شده بود
صدای اذان می آمد
انگار وجدانش بیدار شده بود
یک دکمه و تمام ،
حالا دیگر شیطان دور شده بود.
//منتظر//