سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هنگام فتنه چون شتر دو ساله باش نه پشتى تا سوارش شوند و نه پستانى تا شیرش دوشند چنان زى که در تو طمع نبندند . [نهج البلاغه]
دفاع بلاگ
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» «؛ مبانى و اصول تعلیم و تربیت؛ »

بسم الله الرحمن الرحیم

«؛ مبانى و اصول تعلیم و تربیت؛ »

 

هر نظام آموزشى و پرورشى بر اساس بینش و نگرش بنیانگذاران آن،‌؛ نسبت به حقیقت انسان و ابعاد وجودى وی، و نیز بر حسب هدف یا اهدافى که از تعلیم و تربیت، در نظر می‌گیرند و نیز بر اساس اعتقادى که به کیفیت رشد و حرکت انسان بسوى هدف مطلوب دارند بنا میشود. و در واقع، این بینشها و نگرشهاست که مبانى تعلیم و تربیت هر نظامى را تشکیل میدهد هرچند آگاهانه مورد توجّه واقع نشود یا مورد تصریح، قرار نگیرد.

طبعاً نظام آموزش و پرورش اسلامى هم مبتنى بر یک سلسله مبانى خاصّى است که از بینش اسلام درباره‌ى موضوعات یاد شده، نشأت میگیرد. از اینروی، لازم است قبل از تبیین نظام آموزش و پرورش اسلامی، این مبانی، مورد توجّه واقع شود و سپس بر اساس آنها اصول عملى تعلیم و تربیت، مبیّن گردد.

بر اساس بینش اسلام، نسبت به حقیقت انسان و ابعاد وجودى و هدف آفرینش و کمال نهائى و کیفیت حرکت وى بسوى آن، میتوان این نکات دوازده‌گانه را بعنوان مبانى تعلیم و تربیت اسلامى در نظر گرفت. البتّه هدف از تعلیم و تربیت اسلامى جز فراهم کردن زمینه‌ى تکامل هر چه بیشتر انسانها نخواهد بود و هدفهاى کاربردى نیز همگى در این راستا قرار می‌گیرند.

1ـ حقیقت انسان. از دیدگاه اسلام، انسان تنها ارگانیسم محسوس نیست بلکه داراى عنصرى ماورائى است که بعد از متلاشى شدن بدن هم باقى میماند.؛ و حیاتى جاودانى و سعادت یا شقاوتى ابدى خواهد داشت. و در واقع، انسانیت انسان به روح اوست و بدن بمنزله‌ى ابزارى براى فعّالیت یا مرکبى براى سیر و حرکت است که البّته میبایست در همین حدّ به آن، بها داد و در حفظ سلامت و نیرومندى آن کوشید آنچنانکه میبایست به سلامت و نیرومندى ابزار و مرکب، اهتمام شود.

2ـ موقعیّت انسان در جهان. در میان موجودات این جهان، انسان از مواهب خدادادى و قابلیّتهاى خاصّى برخوردار است که او را از دیگر آفریدگان،ممتاز میسازد مانند ظرافتهایى که در ارگانهاى ظاهرى و درونى و بویژه در مغز و سیستم عصبى او بکار برده شده و توانشهاى روانى ویژه‌اى که در سایر موجودات زنده، یافت نمیشود. و در اثر همین ویژگیهاست که میتواند در همه‌ى پدیده‌هاى طبیعت تصرف کند و آنها را در راه تعالى خودش بکار گیرد. دادن این امتیازات به انسان، نوعى «تکریم»؛ تکوینى الهى است که در قرآن کریم ، به آن اشاره شده است.

3ـ انسان بر سر دوراهى (بین دو بی‌نهایت). نیروها و استعدادهایى که خداى متعال به انسان، عطا فرموده سرمایه‌هاى تکوینى و فطرى براى حرکت وى بسوى هدف نهائى است. ولى بکار گرفتن این مایه‌هاى خدادادی، منوط به اراده و اختیار و انتخاب و گزینش خود اوست، و همچنانکه میتواند از این نعمتها حسن استفاده کرده با بهره‌گیرى از آنها مسیر تکامل حقیقى را بپیماید و سعادت ابدى را بدست بیاورد همچنین میتواند با سوء استفاده از آنها در راه سقوط و انحطاط، قدم بردارد تا آنجا که از حیوانات درنده هم پستتر شود؛ و شقاوت ابدى را براى خودش بخرد. از اینروی، میتوان مسیر انسان را بین دو بی‌نهایت در نظر گرفت که از یک سوى به کمال و سعادت بی‌نهایت، صعود و عروج میکند و از سوى دیگر به شقاوت و عذاب بی‌نهایت، سقوط میکند.؛ پس ارزش و کرامت نهائى انسان، در گرو انتخاب راه تقوى است؛ و طبعاً همه‌ى انسانها داراى ارزش مطلق و یکسانى نخواهند بود. بلکه اهل ایمان و عمل صالح، داراى ارزش مثبت، و اهل کفر و عصیان داراى ارزش منفی، و هر یک داراى مراتب مختلفى خواهند بود.

4ـ هدف از آفرینش انسان (کمال نهائی). انسان با ویژگیهاى خاصّ خودش براى این، آفریده شده که مسیر تکامل را با اراده‌ى آزاد و انتخاب آگاهانه بپیماید؛ و لیاقت درک فیوضات خاصّى که در سایه‌ى حرکت اختیاری، افاضه میشود را پیدا کند و به مقام قرب الهى که توأم با سعادت جاودانى است برسد. ولى چون این سیر و حرکت باید بصورت اختیارى انجام گیرد ناچار باید مسیر دیگرى در جهت مخالف آن، وجود داشته باشد که به شقاوت و عذاب ابدی، منتهى گردد.

5ـ دنیا مقدّمه‌ى آخرت است. با توجّه به هدف آفرینش انسان، روشن میشود که زندگى وى در دنیا، یک دوران محدود و مقدّماتى براى خودسازی، و پرورش دادن و بفعلیّت رساندن استعدادهاست که نتیجه‌ى ثابت و ابدى آن، در عالم آخرت، ظاهر می‌گردد و در صورتى که بشر، در این دنیا جهت کمال را انتخاب کند به دار نعمت و رحمت ابدی؛ و در صورتى که جهت ضد آن را برگزیند به دار عذاب و هلاکت جاودانى خواهد رفت. و به تعبیر قرآن کریم، جهان دنیا «دار آزمایش»؛ است تا نیکوکاران از تبهکاران، متمایز شوند و هر یک در عالم آخرت به آنچه سزاوار آنند برسند.

6ـ وسیله‌ى کلّى حرکت. سیر و حرکت انسان بسوى کمال و سعادت، یا فرو غلطیدن او در دره‌ى سقوط و هلاکت، بوسیله‌ى اعمال و رفتارهاى درونى (مانند یاد خدا) و بیرونی، حاصل میشود و هر قدر این اعمال، آزادانه‌تر و آگاهانه‌تر انجام گیرد تأثیر بیشترى خواهد داشت و بر شتاب حرکت خواهد افزود. و صرف نظر از انجام چنین رفتارهایى هیچ خیر و شرّ اخلاقی، تحقّق نمی‌یابد و هیچگونه استحقاقى براى پاداش یا کیفر، پدید نخواهد آمد.

7ـ شرایط حرکت اختیاری. رفتارهاى اختیارى انسان که تبلور حرکت تکاملى یا تنزّلى وى میباشد از میلها و گرایشهاى غریزى و فطری، نشأت می‌گیرد و جهت دادن به آنها در گرو دانشها و بینشها و پذیرفتن ارزشهاى خاصّى است.؛ افزون بر این، فعالیتهاى بیرونى انسان، نیازمند به امکانات طبیعى و اجتماعى و فراهم شدن اسباب و شرایط خارجى نیز هست.

8 ـ حدّ نصاب در انتخاب مؤثّر. رفتارهاى ابتدائى انسان (مانند دوران شیرخوارگی) از میلهاى غریزى و شناختهاى حاصل از تجربه‌هاى ساده و با استفاده از شرایط مادّى ـ که بدون اختیار وى فراهم شده ـ انجام می‌گیرد و اینگونه رفتارها ـ هرچند خالى از نوعى گزینش و انتخاب نباشد ـ تأثیر تعیین‌کننده‌اى در سعادت و شقاوت ابدى ندارد زیرا از آزادى و آگاهى کافی، برخوردار نیست. اندک اندک، رفتارها پیچیده‌تر و انگیزش میلها و فراهم شدن دانش‌ها و بینشها و همچنین تحقّق اسباب و شرایط خارجی، کمابیش در قلمرو اختیار و انتخاب شخص قرار می‌گیرد و زمینه را براى برداشتن قدمهاى بلند و سرنوشت‌ساز، مهیا میسازد، و آن هنگامى است که به رشد عقلانى لازم برسد (دوران بلوغ و تکلیف) و در اینجاست که حدّ نصاب گزینش آگاهانه و مؤثر در سعادت و شقاوت ابدی، حاصل میشود و شخص، مورد مسئولیّت جدّی، قرار می‌گیرد.

9ـ رابطه‌ى تفاوتها با مسئولیّتها: افراد بشر از نظر سرمایه‌هاى خدادادى (اعمّ از نیروهاى بدنى و توانشهاى روانی) یکسان نیستند همچنانکه برخوردارى ایشان از نعمتهاى طبیعى و اجتماعى و اسباب و ابزار فعالیتهاى بیرونی، متفاوت است. و این تفاوتها ناشى از نظام علّى و معلولى حاکم بر جهان و تحت تدبیر حکیمانه‌ى الهى پدید میآید،؛ و بر اساس این تفاوتها کمیّت و کیفیّت مسئولیتها و وسعت و ضیق میدان تکامل یا تنزّل، متفاوت میشود. و قاعده‌ى کلّى اینست که هر کس در حدّ استعداد و توان؛ و در محدوده‌ى میدان گزینش و انتخاب، در برابر خدایى که این نعمتها را به او عطا فرموده، مسئول است؛ و بُرد ترقى و تکاملش با بُرد سقوط و تنزّل وی، متعادل و متوازن خواهد بود.

10ـ تأثیر تعلیم و تربیت (نقش معلم و مربّی). انسان میتواند براى کسب دانشها و بینشها و شناخت ارزشها، و بطور کلى براى بفعلیت رساندن استعدادهاى خودش از دیگران کمک بگیرد و اشتباهات و کجرویهاى خودش را تصحیح و جبران کند. و از اینجا اهمیّت نقش معلّم و مربّی، روشن میشود زیرا اوست که میتواند با آموزش معلومات مفید و معارف ارزشمند، بُرد شناخت و تعقّل فراگیر را وسعت بخشد،؛ و با ارائه ارزشهاى والا و اثبات برترى آنها بر میلها و هوسهاى پست، و نشان دادن راه کنترل و تعدیل غرائز، او را در گزینش صحیح و تسلّط بر هواهاى نفسانى و کسب ملکات فاضله مانند ایثار و فداکارى و در یک کلمه، در راه خداپرستی، یارى دهد و بدین ترتیب، بصورت وسیله‌اى ارزنده براى تحقّق هدف الهى از آفرینش انسانها درآید در ضمن اینکه قدم بلندى در راه تکامل خودش برمیدارد.

11ـ ضرورت زندگى اجتماعى و لوازم آن. انسان براى ادامه‌ى حیات و تأمین نیازمندیهاى زندگى و مبارزه با خطرهاى گوناگون باید با همنوعان خود همکارى و همزیستى داشته باشد و برقرارى زندگى اجتماعی، متوقف بر تقسیم کار، و توزیع عادلانه‌ى منافع و دستاوردها، و وجود مقررات و قوانین، و دستگاهى براى اجراء آنها میباشد. و بدون آنها زندگى اجتماعى دچار هرج و مرج شده افراد جامعه از امکانات لازم براى حرکت تکاملى خود محروم میگردند. چنانکه انفراد و انزواء افراد، علاوه بر اینکه ادامة‌؛ زندگى را بر خود ایشان سخت و احیاناً ناممکن می‌سازد جامعه را نیز از همکارى آنان، محروم میکند و این هر دو بر خلاف مصلحت و حکمت آفرینش انسان است. و اساساً در زندگى اجتماعى است که فعالیتها و برخوردهاى گوناگون، میسّر شده زمینه براى آزمایشها و گزینشها در ابعاد مختلف، فراهم میآید.

12ـ مسئولیتهاى اجتماعی. نظر به اینکه راه زندگى انسان، دو سویه است و تعیین جهت آن در گرو اختیار و انتخاب افراد و گروههاست همیشه کسانى یافت خواهند شد که نه تنها بر خلاف مصالح شخصى خودشان قدم برداشته بسوى شقاوت و هلاکت، حرکت میکنند بلکه مزاحمتها و مشکلاتى براى دیگران نیز فراهم میکنند و انواع ظلمها و ستمها و تجاوزات را پدید میآورند و اگر اقدام مؤثرى در جهت ارشاد گمراهان؛ و رفع شرّ ستمگران و حمایت از محرومان و مظلومان انجام نگیرد دیرى نخواهد پایید که سراسر جهان را ظلم و فساد فراگیرد و زمینه‌اى براى رشد و تکامل افراد مستعد و خیرخواه، باقى نماند.؛ بدین ترتیب، انواعى از مسئولیتهاى اجتماعى براى افراد و گروهها و ارگانهاى رسمی، ثابت میشود.

بر اساس مبانى یاد شده میتوان چندین نتیجه‌ى کلى را براى کیفیت تعلیم و تربیت بدست آورد که آنها را «اصول عملى تعلیم و تربیت»؛ مینمایم:

1ـ ارزیابى صحیح از نیازهاى مادّى و معنوی. محتواى تعلیم و تربیت و رفتار مربّى باید بگونه‌اى باشد که فراگیر، اصالت بُعد روحى و معنوى انسان را بفهمد و همواره به نیازهاى مادّى بعنوان ابزار و وسیله (و نه بعنوان هدف) بنگرد.؛ در عین حال باید از افراط در توصیه‌هاى زاهدانه که موجب اختلالات جسمانى و احیاناً ناهنجاریهاى روانى نیز میشود پرهیز کرد و رعایت اصول بهداشت و تربیت بدن و تفریح معقول را نباید فراموش کرد.

2ـ برانگیختن احساس کرامت و عزّت نفس. با توجّه به موقعیّت ویژه انسان در میان آفریدگان و نعمتهاى خاصّى که خداى متعال به انسان عطا فرموده ـ خواه نعمتهاى بدنى و روانی، و خواه نعمتهاى بیرونى و اجتماعى و تسلّطى که به او بر طبیعت بخشیده است باید احساس کرامت و عزّت را در فراگیر برانگیخت و به وى آموخت که دست یازیدن به کارهاى پست بمنزله‌ى آلوده کردن گوهر انسانیت است و پیروى کردن از هواهاى نفسانى بمنزله‌ى برده ساختن و زبون کردن عقل و روح ملکوتى است.؛ و از سوى دیگر، با توجّه به اینکه اندامهاى بدن و نیروهاى روان، مانند نعمتهاى بیرونی، همگى امانتهاى الهى است باید برخورد و بکارگیرى آنها بگونه‌اى باشد که موجب رضاى صاحب حقیقى آنها یعنى خداى متعال باشد تا خیانت در امانت نگردد. همچنین معلّم و مربّى باید به فراگیران بچشم امانت الهى بنگرد که بدین منظور بدست او سپرده شده‌اند که برترین آموختنیها را با بهترین شیوه‌ها به ایشان بیاموزد و به نیکوترین وجهى آنانرا بپرورد.

3ـ مبارزه با غفلت. با توجّه به اینکه انسان همواره بر سر دوراهى بسوى بی‌نهایت ترقّى و بی‌نهایت انحطاط است باید فراگیر را همواره متوجّه خطیر بودن موقعیّتش کرد تا به تکریم ابتدائى الهى و نعمتهاى دنیوى مغرور نشود؛ و مانند بعضى از هیومنیست‌ها آنرا مایه‌ى افتخار ابدى خود نپندارد، و نیز زندگى را به غفلت و بطالت نگذراند.؛ و همچنین از غریزه‌ى منفعت جویى و کمال طلبى و زیان گریزى که در نهاد هر انسانى هست براى شتاب دادن به حرکت تکاملی، بهره جست آنچنانکه در تعالیم قرآن کریم؛ و سنّت معصومین(ع) مشهود است.

4ـ زنده نگهداشتن یاد خدا. با توجّه به هدف آفرینش انسان که همان رسیدن به قرب الهى است باید یاد خدا را در دل فراگیر زنده کرد تا هم آرامش روحی؛ وی، تأمین شود و هم ا‌ز آن، مانند قطب‌نمایى براى تشخیص و تصحیح مسیر، استفاده کند، و هم با تأثیر دادن انگیزه‌ى الهی، به کارهایش ارزش ببخشد.

5ـ معاوضه‌ى متناهى با نامتناهی. با توجّه به مقدّمه بودن زندگى دنیا براى آخرت باید دو نتیجه‌ى مهم گرفت: یکى آنکه به لذّتها و رنجهاى دنیا، اصالت نبخشد: نه به خوشیهاى دنیا دل ببندد، و نه از رنجهاى آن بهراسد؛؛ و دیگر آنکه ارزش واقعى ساعات و لحظات عمرش را درک کند که میتوان با صرف آنها در کارهاى خداپسند، سعادتى ابدى بدست آورد چنانکه میتوان با صرف آنها در ضدّ ارزشها به شقاوت ابدى مبتلا شد. از اینروی، ارزش یک لحظه عمر با خروارها طلا و الماس هم قابل سنجش نخواهد بود.

6ـ مبارزه با طفیلی‌گری. با توجّه به اینکه کمال و سعادت ابدى انسان تنها بوسیله‌ى فعّالیت اختیارى خودش حاصل میشود؛ و حتّى استحقاق شفاعت را نیز میبایست با اعمال شایسته کسب کرد؛ باید روحیّه‌ى خودجوشى و خودکارى و استقلال شخصیّت را زنده، و احساس مسئولیت و تعهّد را تقویت، و با خوى سربار شدن و طفیلی‌گرى و اتّکاء به دیگران مبارزه کرد؛ و در همه‌ى رفتارها و برخوردها با فراگیران (مانند موارد نوشتن تکلیف و...) این نکته را خاطرنشان کرد.

7ـ اهتمام به آزادى در عمل. با توجّه به نقش «انتخاب آزاد»؛ در حرکت تکاملى انسان باید امکان آزادى در عمل را به فراگیر داد و او را مانند مهره‌ى بی‌اراده‌اى در نیاورد، و سعى کرد که آموزشها و تلقینات، جنبه‌ى تحمیلى و وارد کردن فشار نداشته باشد و در مواردى که مصالح فراگیر، اقتضاى دخالت مربّى داشته باشد باید سعى شود که اینگونه دخالتها بطور غیر مستقیم انجام گیرد بگونه‌اى که فراگیر، چندان احساس فشار و محدودیّت نکند و حتّی‌المقدور توأم با استدلال منطقى باشد و از مرز راهنمایى فراتر نرود.

8ـ رعایت اصل تدریج. با توجّه به تدریجى بودن سیر رشد و تکامل طبیعى و اکتسابی، باید معلّم و مربّى همواره مقتضیات سنّ و عوامل طبیعى و اجتماعى را در نظر بگیرد و سعى کند فراگیر را قدم به قدم و به آرامى بالا بیاورد و انتظار جهشهاى سریع و ناگهانى نداشته باشد و حتّى از زیاده‌روى فراگیر در فعالیتهاى درسى یا خودسازى که ممکن است موجب ناتوانى جسم یا آسیبهاى روانى وى گردد با تدبیر عاقلانه‌اى جلوگیرى کند.

9ـ انعطاف و اعتدال. با توجّه به تفاوتهاى فردى و گروهی، باید هم در برنامه‌ریزى و هم در اجراء برنامه‌ها، انعطاف لازم و معقول را در نظر گرفت و از اصرار بر طرح و اجراء برنامه‌هاى خشک و یکنواخت و یکسان نسبت به همه‌ى فراگیران که موجب تضییع حقوق و ناکامى بسیارى از ایشان میشود پرهیز کرد و در هر حال، باید اعتدال را بعنوان یک اصل، منظور داشت.

10ـ ترجیح اهمّ. با توجّه به اهمّیت نقش معلّم و مربّى در بار آوردن و بثمر نشاندن نهالهاى فراگیران و پروراندن استعدادهاى ایشان باید معلّمان و مربّیان و بخصوص برنامه‌ریزان، مسئولیت عظیم خودشان را در نظر بگیرند و مصالح فرد فرد فراگیران و نیز مصالح جامعه‌ى اسلامى بلکه مصالح جامعه‌ى انسانى را دقیقاً مورد توجّه قرار دهند و از طرح و اجراء برنامه‌ها یا موادّى که موجب اتلاف وقت و تضییع عمر میشود یا در مقایسه با مصالح عالیتر، چندان ارزشى ندارد خوددارى کنند و در میان دروس به آنچه تأثیر بیشترى در سعادت ابدى دارد (مانند عقاید و اخلاق اسلامی) اهتمام بیشترى بورزند و آنها را بصورت مطلوبتر و دلنشینترى تدریس کنند و بکوشند خودشان الگوى شایسته‌اى براى رفتار فراگیران باشند.

11ـ دانشهاى طبیعى و اجتماعی. با توجّه به ضرورت زندگى اجتماعى و لوازم و ملزومات آن، و نیز ضرورت بهره‌مندى مادّى براى تأمین نیازمندیهاى فردى و اجتماعی؛ و حفظ عزّت و سیادت جامعه‌ى اسلامی، لزوم گنجانیدن علوم طبیعى و ریاضى و اجتماعى در برنامه‌هاى درسی، آشکار میشود که میبایست برنامه‌ریزان با دقّت کافى و با در نظر گرفتن شرایط سنّى و ذهنى فراگیران و نیازها و وامکانات جامعه، برنامه‌هاى مناسب عمومى و تخصّصی، طرح کنند. لازم به تذکر است که در همه‌ى موارد باید هدف اصلى یعنى تقرّب به خداى متعال را همواره مورد توجّه و تأکید قرار داد و هیچ فرصتى را براى احیاء انگیزه‌هاى الهى و ارزشهاى متعالى و نیز براى غفلت زدایى و مبارزه با هوى پرستى نباید از دست داد و به دیگر سخن: باید همه‌ى اهداف را مقدّمه‌اى براى هدف نهائى قرار داد.

12ـ تقویت احساس مسئولیت نسبت به مصالح اجتماعی. وجود انواع مسئولیتهاى اجتماعی، ایجاب میکند که دستگاه تعلیم و تربیت بسوى جمع‌گرایى و دیگرخواهی، ‌جهت داده شود و هم در تهیّه‌ى محتواى دروس و هم در برخوردهاى معلّمان و مربّیان با فراگیران، سعى شود که خصلتهاى همکارى و همیارى و ایثار و فداکارى و از خود گذشتگى و خیرخواهى نسبت به دیگران و عدالت خواهى تقویت، و با خوى خودخواهى و بی‌تفاوتى نسبت به مصالح اجتماعى بسختى مبارزه گردد.؛ و بویژه، روحیّه‌ى سلحشورى و ستم ستیزی، و مبارزه و جهاد با جبّاران و مفسدان، و حمایت از مظلومان و محرومان، در فراگیران پرورش داده شود تا عناصرى شایسته و کارآمد براى ساختن جامعه‌ى اید‌آل ببار آیند و بتوانند نقش خود را در تحقّق هدف الهی، ایفاء نمایند.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حسام الدین شفیعیان ( سه شنبه 92/9/12 :: ساعت 9:33 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آخرین یادداشت در وبلاگ دفاع بلاگ خوش آمدید
به بخش نماز خوش آمدید
نماز
نماز
نماز
نماز//دومین جشنواره تبیان قم//
[عناوین آرشیوشده]