ساده زیستی و میانه روی
زندگی را ساده بردارید، البته ما خیلی هم اهل زهد و تقوا نیستیم. خیال نکنید. آن سادگی که ما میگوییم، آن سادگی زُهّاد و عُبّاد و اینها نیست. سادگی به نسبت این کارهایی است که مردمِ امروز میکنند. و الّا نه، سادگی ما را اگر چنانچه آن مردان خدا بیایند نگاه کنند شاید هزار تا ایراد هم به آنچه که ما سادگی میدانیم بگیرند.198
زندگیتان را بر پایهی اسراف قرار ندهید، زندگی را ساده قرار دهید. زندگی را آن طوری که خدای متعال میپسندد قرار دهید و از طیّبات الهی بهرهمند شوید بر حسب اعتدال و عدالت. هم اعتدال و میانهروی و هم عدالت. یعنی ملاحظهی انصاف را بکنید، ببینید دیگران چطوریاند. خیلی بین خودتان و دیگران فاصله درست نکنید.199
یکی از موجبات سعادت خانوادهها و اشخاص، این است که تقیّدات زاید و تجمّلات زیادی و پرداختن بیش از اندازهی لازم به امور مادی، از زندگیها دور شود. لااقل بخش اصلیِ زندگی محسوب نشود. یک چیز حاشیهای، یک کنار باشد. زندگی را از اوّل باید ساده برداشت و محیط زندگی را باید محیط قابل تحمّلی کرد.200
ساده زندگی کردن منافاتی با رفاه هم ندارد. آسایش هم که اصلاً در سایه ساده زندگی کردن است.201
مسابقهی بدون برنده
اسیر تجمّلات و تشریفات و چشم و هم چشمی نشوید. خودتان را در دام مسابقهی مادی در امر زندگی نیندازید. هیچ کس در این مسابقه، خوشبخت و کامیاب نمیشود. این ظواهرِ زرق و برقدارِ زندگی شخصی، اینها هیچ کدام انسان را نه خوشبخت میکند، نه دلشاد و راضی میکند. اصلاً انسان هر چه گیرش میآید، باز چیز بیشتری را میخواهد. در حسرت یک چیز بهتری است. در شرع مقدس هست ـ العفاف و الکفاف ـ. به همان زندگی که بشود گذراند و انسان محتاج کسی نباشد و در عسرت نباشد. این جور پیش ببرید.202
زندگی تشریفاتی، زندگی تجمّلاتی، زندگی اشراف منشی، زندگی پُرخرج و زندگی مصرفی، انسانها را بد بخت میکند. این خوب نیست. زندگی باید کفاف و راحت بگذرد نه پُرخرج و مُسرفانه. این دو تا را بعضیها چرا با هم اشتباه میکنند؟با کفاف یعنی محتاج کسی نباشد و بتوانند زندگیشان را اداره کنند، بدون احتیاج به هیچ کس. دلخوشی هم باید داشته باشند و الّا زندگی با درآمدِ زیاد و مخارج زیاد و تشریفات که خوب نیست. اینها اصلاً راحتی نمیآورد، دلخوشی نمیآورد.203
اوّل زندگی را ساده بردارید، هر چه میتوانید در این جهت سعی کنید. البتّه، اعتقاد نداریم که افراد بایستی بر عیال خودشان، بر نزدیکان خودشان سخت گیریهای تنگ نظرانه بکنند. این عقیده را نداریم، اما عقیده داریم که همه از روی عقیده و ایمان و عشق و دل خودشان به یک حدی قانع باشند.204
زندگی را ساده بگیرید، خودتان را اسیر تشریفات نکنید. اگر از اول وارد مسابقه تشریفات شدید، دیگر رها شدن از آن سخت است. حالا هم جمهوری اسلامی است. اگر کسی بخواهد ساده زندگی کند میتواند. یک روزی بود که نمیشد، سخت بود. اگر چه بعضی به دست خودشان مشکل میکنند. در لباسشان، در مسکنشان، در تجمّلاتشان، همه را بر خودشان سخت میکنند.205
قناعت برای همه مفید است
به شما عرض میکنم: ما شما را دعوت نمیکنیم به زُهد سلمان و ابوذر. بین امثال من و شما با سلمان و ابوذر فاصله خیلی زیادی است. ما هرگز ـ نه من و نه شما ـ طاقت آن چیزها را و آن علوّ و عروج و آن والایی را نداریم که بخواهیم خودمان را به آن چیزها برسانیم. یا مثلاً فرض کنید که آرزوی آن را حتی در دلمان بیاوریم. امّا من این را عرض میکنم که اگر بین ما و آنها، زندگی ما و زندگی آنها، هزار درجه فاصله است، میشود این هزار درجه را، ده درجه، بیست درجه، صد درجه کم کرد. خودمان را به زندگی آنها نزدیک کنیم.206
قناعت کنید، از قناعت خجالت نکشید. بعضیها خیال میکنند که قناعت مال آدمهای تهیدست و فقیر است و اگر آدم داشت، دیگر لازم نیست قناعت کند. نه، قناعت یعنی در حدّ لازم، در حد کفایت، انسان توقّف کند.207
توقّعات مادّیِ زیاد و بالا، موجب تنگی معیشت و موجب ناراحتی خود انسان میشود، اگر انسان توقّع خودش را از زندگی توقّع کمی قرار دهد، این مایهی سعادت خواهد بود. نه فقط برای آخرت انسان خوب است، که برای دنیای انسان هم خوبست.208
سعیتان را بگذارید بر زندگی ساده و به دور از اشرافیگری، بر زندگیای که منطبق باشد بر زندگی متوسط مردم. نمیگویم پایینترین مردم، متوسط مردم، نگاه نکنید به مسابقه مادّی گری. مسابقه هست. چنانچه در راه بهشت خدا مسابقه هست، در راه بهشت خیالی دنیا هم مسابقه هست. برای تجمّلاتش، برای مقام و قدرتش، برای اسم در آوردن و معروف شدنش، مسابقه هست. این مسابقه، مسابقه ناسالمی است ... هر کدام که بخواهید به این مسابقه وارد شوید آن دیگری مانع شود و به عنوان یک ناصح با شما عمل کند.209
در همهی مراحل بایستی میانه روی و قناعت و گرایش به روش متواضعانه و فقیرانه را فراموش نکرد که این نظر اسلام است.210
از مراسم عروسی آغاز کنید
در همهی امورِ زندگیتان سادگی را رعایت کنید. اوّلش هم از همین مراسم ازدواج است، از این جا شروع میشود. اگر ساده برگزار کردید، قدم بعدیاش هم میشود ساده و الّا شما که رفتید آن مجلس کذاییِ مثل اعیان و اشرافهای زمان طاغوت را درست کردید، بعد دیگر نمیتوانید بروید توی خانهی کوچکی مثلاً با وسایل مختصری زندگی کنید. این جور نمیشود دیگر. چون خراب شده و از دست رفته است. از اوّل، زندگی را پایهاش را بر اساس سادگی و ساده زیستی بگذارید تا زندگی بر خودتان، بر کسانتان و بر مردم جامعه ان شاء الله آسان شود.211
حالِ پدر و مادر را رعایت کنید
متأسفانه این پرداختن به تشریفاتِ ازدواج و مهریّههای گران و جهیزیّههای سنگین و مجالس آنچنانی خیلی اخلاقها را فاسد کرده است! شما دخترها و پسرها که عروس و داماد میشوید، پیشقدم شوید. بگویید ما این جوری نمیخواهیم، به این زیادی نمیخواهیم. وقتی جامعه مشکل دارد وقتی در جامعه فقیر هست باید انسان ملاحظه کند.212
ما به دخترها و پسرها سفارش میکنیم اصرار نکنید. زیاده نخواهید. پدر و مادرها را زیر فشار قرار ندهید تا در رو در بایستی بمانند ... این چیزها را بریزید دور. اصل، یک حادثه انسانی است. آن چیست؟ زناشویی، انسانیترین کارهای دنیاست. این را مادی و پولی نکنید، آلودهاش نکنید.213
اگر دختر و پسر اهل قناعت و ساده زیستی باشند، بزرگترها هم مجبور میشوند از آنها تبعیت کنند.214